قابلیت جالب مدیاپلیر ۱۱

می‌دانید؟! آدم دوست ندارد عادتهایش را کنار بگذارد. عادت که نه، منظورم چیزهایی است که به آنها خو گرفته. مثلاً همین الان داشتم مصاحبه‌ی طارق کریم مؤسس فرانسوی سرویس نت‌وایبز را با سایت سئومز می‌خواندم * و طرحهایش را درباره‌ی آینده. فکرش را بکنید، سرویسهایی مثل این در آینده چقدر (با تکیه بر تواناییهایشان) می‌توانند عادتهای ما را دستخوش تغییر کنند و مهارتهایی را که ما در استفاده از سرویسهای موجود به دست آورده‌ایم به دست فراموشی بسپارند؟! بگذریم! خیلی بی‌ربط بود!

مدیاپلیر ۱۱ شکیل‌تر و زیباتر از تمامی نگارشهای قبلی این نرم‌افزار است (البته این گفته شاید با سلیقه‌ی همه سازگار نباشد). علاوه بر آن به نظرم خوشدست‌تر هم هست و حس می‌کنم موسیقی را با کیفیت بهتری پخش می‌کند. اما به هر حال در طراحی آن تأکید اکیدی شده بر استفاده از پلی‌لیستها و نوارخانه (Library). به عنوان نمونه نگارش قبلی این نرم‌افزار فهرست آخرین آهنگها یا فیلمهای پخش شده را در برگه‌ی آماده‌ی پخشها نگه می‌داشت، به طوری که لازم نبود هر بار که مدیاپلیر را اجرا می‌کنی دوباره بروی آنها را انتخاب کنی. اما نگارش جدید یک کمی حافظه‌اش از این لحاظ ضعیف است و فهرست آخرین پخش شده‌ها را به یاد نمی‌آورد مگر آن که آخرین پخش‌شده‌هایت داخل یک پلی‌لیست از پیش ذخیره شده توسط خود همین نرم‌افزار باشد. آن وقت می‌بینی که همیشه آخرین پلی‌لیست پخش شده را در همان برگه‌ی نوارخانه می‌گذارد جلوی دستت.

ویژگی دیگری که بدون استفاده از پلی‌لیست و نوارخانه در اختیار نمی‌گذارد (حداقل من اینطوری فهمیدم) قابلیت ویرایش اطلاعات ضمیمه‌ای موسیقی است (= ID3 tag). برای این که بتوانی این اطلاعات را ویرایش کنی باید موسیقیت را داخل یک پلی‌لیست ذخیره کنی و بعد داخل نوارخانه (Library) روی موسیقی مورد نظر کلیک راست کنی و عنوان Advanced Tag Editor را انتخاب کنی:

ویرایش اطلاعات اضافی فایل موسیقی

قابلیت جالبی را دیروز در همین قسمت این نرم‌افزار (Advanced Tag Editor) پیدا کردم که قبلاً فکر می‌کنم در نرم‌افزار جت اودیو دیده بودم (و نمی‌دانم ویرایشهای قبلی مدیاپلیر هم این قابلیت را داشته‌اند یا نه). پنجره‌ی ویرایش اطلاعات اضافی فایل یک برگه دارد که می‌توانید در آن متن ترانه‌ی فایل (lyrics) را وارد کنید. متن ترانه‌ها را (برای ترانه‌های انگلیسی) می‌توانید با جستجوی ترکیبی از اسم آهنگ، خواننده و کلمه‌ی Lyrics در موتورهای جستجو بیابید (برای ترانه‌های فارسی هم که سایت ایران ترانه یک کتابخانه‌ی ارزشمند و جالب در این زمینه در خود دارد). قابلیت جالب مورد نظر من آن دکمه‌ای است که در همین برگه‌ی این پنجره در دسترس قرار گرفته:

دکمه‌ی همخوان کردن متن با ترانه

بعد از این که متن ترانه را کپی کردید می‌توانید با کلیک بر روی این دکمه با استفاده از ابزاری که در اختیار گذاشته می‌شود متن را با ترانه همخوان کنید:

همخوان کردن متن با ترانه

پس از همخوان کردن متن با ترانه و فعال کردن قابلیت زیر:

نمایش زیرنویس یا متن ترانه

در هنگام پخش ترانه می‌توانید متن آن را هم ببینید:

مشاهده‌ی متن ترانه

فکر می‌کنم قابلیت جالبی باشد که هم به درد تقویت زبان انگلیسی می‌خورد و هم به درد این که بفهمیم داریم چی گوش می‌دهیم.

پاورقی

*: اینجا، که البته از طریق این نوشته‌ی وبلاگ عصرونه و از طریق این لینک به آنجا رسیده بودم.

هوش مصنوعی

انتظار نداشتم فیلم خیلی قشنگی باشد. تا به حال پیش نیامده بود که بتوانم حتی یک فیلم از اسپیلبرگ ببینم (حتی پارک ژوراسیک و ایندیانا جونزش که حدس می‌زنم سیمای خودمان چندین بار آنها را نمایش داده باشد). انتظار فیلمی را داشتم با کلی جک و جونور و مقدار متنابهی معتنابهی (درست نوشتم؟!، نه انگار! غلط نوشته بودم) جلوه‌های ویژه‌ی خیره کننده که فقط به یک بار دیدنش بیرزد بیارزد.

اما نه! فیلم خوبی بود، خوشمان آمد! نشنیده بگیرید اما این را هم بگویم که آخر فیلم کمی احساساتی هم شدیم (دلمان کمی نازک است 😉 ).

هوش مصنوعی

خلاصه‌ی داستان را می‌توانید اینجا بخوانید. شخصیت اصلی داستان (دیوید) و خرس عروسکی مارتین (تدی) شخصیتهای دوست‌داشتنیی هستند، و داستان پایان جالبی دارد: پایانی که نمی‌شود از ابتدا آن را حدس زد.

خلاصه‌های تک خطی این فیلم در آی.ام.دی.بی به نظرم جالب هستند. بخوانید:

دیوید یازده سالش است، وزنش شصت پوند و قدش چهار فوت و شش اینچ است. موهایش قهوه‌ای است. عشقش واقعی است اما خودش نه.

سفر به دنیایی که در آن رباتها احساس دارند و آرزو می‌کنند.

این یک بازی نیست. (چند بار در صحنه‌های مختلف دیوید از مادرش می‌پرسد که آیا این یک بازی است؟!)

رمز شش کلمه‌ای فعالسازی را به زبان نیاورید مگر این که بدانید دارید چه کار می‌کنید.

پی‌نوشت: قسمتی از نوشته را خط خطی 😉 کرده‌ام. دلیلش این بود که بعداً فهمیدم که قبلاً 😉 حداقل یک فیلم از اسپیلبرگ را دیده بودم.

دو تا لینک جالب و …

اولی را با مراجعه به این صفحه در سایت بی.بی.سی ببینید:

تاریخ بریتانیا

به نظرم استفاده‌ی جالبی کرده از فلش برای نمایش خلاصه‌ای از تاریخ بریتانیا.

دومی یک ویدئوست روی یوتیوب در این نشانی. حواستان باشد اگر داونلودش کردید و خواستید با وی.ال.سی به صورت تمام صفحه نگاهش کنید سرتان گیج نرود!

ناگفته نماند که این هر دو را حین دلیشس‌گردی پیدا کردم.

سه نقطه‌اش را فعلاً حسش نیست بنویسم. در مورد این بود، شاید نوشتم، شاید هم کلاً بی‌خیالش شدم …

نخوانید

بعد از ناهار موقع خوبی است برای این که به بهانه‌ی نوشتن از دست خواب بعدازظهر فرار کنی! دوست داشتم فکرهایم را در این مورد که چرا وبلاگ می‌نویسم بنویسم. چون تجربه نشان داده که معمولاً بعد از گذشت زمان، نظرم در مورد خیلی از مسائل عوض می‌شود و خوب! حداقل نوشتن این گونه موضوعات -هر چند معمولاً نتیجه مملو از انبوهی از مزخرفات بی‌ارزش است- برای خودم خوب است (توجه کنید که همان اول اخطار را دادم که این نوشته احتمالاً چیزی جز تراوشات بی‌ارزش و مزخرفات همیشگی من نیست و اگر دنبال این هستید که از وقتتان استفاده‌ی مفیدتری بکنید توصیه می‌کنم از همینجا بی‌خیال این نوشته شوید).

احتمالاً دیده‌اید یا شنیده‌اید که خیلی از نرم‌افزارهای کامپیوتری از خودشان لاگ به جا می‌گذارند. لاگ اینجور نرم‌افزارها معمولاً یک سری فایل متنی یا دودویی است که موارد گوناگونی از گزارش عملکرد نرم‌افزار (فایلها و دایرکتوریهای تولید یا حذف شده و …) گرفته تا مشکلات و خطاهایی که نرم‌افزار در حین کار به آنها برخورد کرده در آن نوشته می‌شود. این لاگ می‌تواند بعداً توسط شخص یا نرم‌افزار اولیه یا نرم‌افزار دیگری بازبینی شود تا ضمن رفع خطاهای سیستم از عملکرد نرم‌افزار اطمینان حاصل شود. واژه‌ی «وبلاگ» گویا ترکیبی از دو واژه‌ی «وب» (= شبکه‌ی جهانی اینترنت) و همین «لاگ» مورد اشاره است: لاگی که روی وب گذاشته می‌شود. تفاوتی که در اینجا وجود دارد این است که این «لاگ» را نه یک نرم‌افزار بلکه یک انسان می‌نویسد. اما چرا یک انسان لاگ می‌نویسد؟! آیا قرار است مشکلات و خطاهای کارکردی او از این لاگها استخراج شود یا به این طریق از عملکرد درست او اطمینان حاصل شود؟ البته به نظرم این کار امکانپذیر است. انبوهی از نوشته‌های معمولاً بی‌ارزش از لحاظ محتوایی که در این فرایند تولید می‌شود می‌تواند مواد اولیه‌ی فوق‌العاده‌ای باشند برای دانشهایی که با انسان و شناخت او سر و کار دارند (روانشناسی، رفتارشناسی و …)، حتی این کارکرد را می‌توان تعمیم داد به نوشته‌هایی که دارای محتوای علمی، آموزشی، تاریخی و مانند آن هستند، حتی از نوع ترجمه‌هایش یا کپی/پیستیهای محضش، چون به هر حال کلیت این لاگها نشان‌دهنده‌ی سلیقه‌ها، انتخابهای شخصی و علاقمندیهای اشخاص است و می‌تواند خصوصیات فردی انتشاردهنده‌ی آنها تا حدودی از کلیت این لاگها استخراج شود. اما این لاگها با این هدف تولید نمی‌شوند و معمولاً آن تحلیل مورد اشاره هم روی آنها انجام نمی‌شود.

شاید ادامه داشته باشد …

پرل

پرل (واژه‌ای بر گرفته از حروف اوّل عبارت انگليسی به معنای زبان استخراج و گزارشگيری کاربردی) در اواسط دهه‌ی ۸۰ به وسيله‌ی لری وال که پيش از آن نيز معرّف چندين برنامه‌ی مهم برای يونيکس بود ايجاد شد. با ظهور وب در اوايل دهه‌ی ۹۰ پرل به يکی از زبانهای محبوب برای برنامه‌نويسی سی.جی.آی تبديل شد.

هدف اصلی پرل به گفته‌ی خالق آن “آسان کردن کارهای آسان و امکانپذير نمودن کارهای مشکل” است. زبانهای برنامه‌نويسی زيادی شما را وادار می‌کنند پيش از آن که به مسأله‌ای که می‌خواهيد آن را حل کنيد بپردازيد زمان غيرضروری زيادی را صرف انجام کارهايی بکنيد تا زبان را راضی نگه داريد. پرل به شما اجازه می‌دهد که بدون نگرانی در مورد چيزهايی مثل اختصاص حافظه و تعيين نوع متغيّرها کار خود را به انجام برسانيد.

ادامه خواندن “پرل”

… و فهرست افزونه‌های وردپرسم

تا آنجا گفتم که تقریباً فقط مشکل آمار خالی در صفحه‌ی آمار بازدیدکنندگان مانده بود.

نگارش جدیدتر افزونه‌ای را که صفحه‌ی آمار بازدیدکنندگان با آن ساخته می‌شد گرفتم و نصب کردم. ویرایش جدیدتر مشکلی نداشت، یعنی آمار را به درستی می‌آورد. اما یک مشکل بزرگ برای من داشت: این افزونه به طور پیش‌فرض آمارش را فقط از طریق سیستم مدیریت وبلاگ وردپرس برای استفاده‌ی شخصی صاحب وبلاگ در اختیار می‌گذارد تا صاحب وبلاگ مجبور نباشد برای مشاهده‌ی آمارش مستقیماً به سرویس آمارگیری گوگل مراجعه کند. حالا من قسمتی از کد را که در نگارش قدیمی افزونه وظیفه‌ی نمایش اطلاعات را برعهده داشت پیدا کرده بودم، بعد با کپی/پیست آن را به یکی از فایلهای قالب وبلاگم اضافه کرده بودم و اینطوری توانسته بودم این آمار را عمومی کنم: طوری که بازدیدکنندگان عادی هم بتوانند این آمار را ببینند. در کنار این کار کمی هم کدهای اچ.تی.ام.ال آن را دستکاری کرده بودم تا هم فارسی شود و هم مشکل راست به چپ نداشته باشد. حالا اگر می‌خواستم از نگارش جدید استفاده کنم باید همین کار را تکرار می‌کردم. اما مشکل اینجا بود که فایل دستکاری شده‌ی من با نگارش جدید سازگار نبود. کمی با نگارش جدید ور رفتم و به جای مهمی نرسیدم. در واقع اصلاً حس این که درگیر قضیه شوم را نداشتم. حدس می‌زدم ایراد از اینجا نشأت گرفته باشد که مثلاً سرویس آمارگیری گوگل تغییراتی در سیستمش داده باشد و برای دریافت اطلاعات از آن نیاز باشد حتماً از نگارش جدید افزونه‌ی مذکور استفاده شود. به همین دلیل داشتم کم کم بی‌خیال قضیه می‌شدم که یک چیزی یادم افتاد.

یادم افتاد که اخیراً رمز جیمیلم را (که برای ورود به سیستم آمارگیری گوگل کاربرد دارد) عوض کرده‌ام. افزونه‌ی کذایی عنوان می‌کند که رمز جیمیل را فقط یک بار نیاز دارد و آن را ذخیره هم نمی‌کند، شاید به همین دلیل با وجود تغییر رمز جیمیلم نگارش جدید افزونه دارد اطلاعات را می‌گیرد. نگارش قدیمی را دوباره فعال کردم و سعی کردم حساب کاربری جیمیلم را دوباره اضافه کنم. مشکلی پیش آمد که با جستجوی پیغام خطا در گروه گوگل خاص این افزونه راه حلش را پیدا کردم. این مشکل گویا در نگارشهای جدیدتر هم دیده می‌شود و راه حل آن تغییر یکی از فایلهای مورد نیاز برای اجرای افزونه است که ربطی به این که نگارش آن قدیمی باشد یا جدید ندارد. بعد از رفع این مشکل حساب جیمیلم را اضافه کردم و …! نتیجه همان چیزی بود که ناامیدانه انتظارش را می‌کشیدم: درست شد!

آمار بازدید هفتگی

اما بعد …! گفتم بد نیست یک اشارهای بکنم به فهرست افزونه‌های مورد استفاده در وبلاگم. این فهرست احتمالاً برای وردپرس‌کارها مفید است:

ادامه خواندن “… و فهرست افزونه‌های وردپرسم”

درست شد!

به جان شما اصلاً حسش نبود که بنشینم و سعی کنم این مشکل آخری را از طریق درست‌ترش حل کنم! آخری؟! گفتم آخری؟! البته احتمالاً درست گفته‌ام وقتی بشود آن چند مشکلی را که همان ابتدای کار بی‌خیالشان شدم در نظر نداشت.

قضیه از حدود یک ماه پیش از عید شروع شد. وقتی به سرم زد که وبلاگم را با آخرین نگارش وردپرس تجهیز کنم (قبلاً هم اشاره‌ای به این قضیه کرده‌ام: اینجا را ببینید). وردپرس سیستم مدیریت محتوای وبلاگی فوق‌العاده‌ایست: نصب آسان، عملکرد بهینه، سرعت بالا و قابلیت به‌دلخواه‌سازی خوب از جمله ویژگیهاییست که این سیستم را تبدیل به یک انتخاب مناسب کرده برای کسانی که دوست دارند وبلاگشان را بر روی میزبان مستقل خودشان برپا کنند. به اینها اضافه کنید حل مسأله‌ی بومی‌سازی (=فارسی‌سازی) این سیستم به کمک افزونه‌ی وردپرس فارسی (تاریخ شمسی، اعداد فارسی، ویرایشگر فارسی و …) و همچنین در صورت نیاز فارسی‌ساز وردپرس (بخش مدیریت) و افزونک تقویم و بایگانی وردپرس فارسی.

بگذریم! وبلاگم و سیستم مدیریتش قبل از آن به‌روزرسانی کذایی به مرحله‌ای رسیده بود که دیگر هر چیزی را که فکر کرده بودم نیاز دارم داشت (بازدیدکننده؟! فکر کنم نیاز نداشتم 😉 ) : آلبوم عکس، یک فرم تماس ساده ولی کارآمد، آمار بازدید، آخرین نظرهای خودم در وبلاگ دیگران، آخرین نظرهای دیگران در وبلاگ من، تعداد مشترکان فید به صورت فارسی (موس را روی علامت آبی‌رنگ اشتراک ستون سمت راست نگه دارید تا متوجه شوید چه چیزی را می‌گویم) و خیلی چیزهای دیگر.

تا این که نگارش جدید وردپرس آمد. واقعیتش خیلی اهل آخرین ورژن نیستم، یعنی پیش‌ترها بودم (جوانی کجایی … 😉 ) ولی الان دیگر نیستم. آنقدر این طرف و آن طرف در گوشمان خواندند که این نگارش جدید سرعتش خیلی بالاتر است و بهتر است و … که ما هم به هوس افتادیم. خلاصه! دردسرتان ندهم، وردپرسم را به‌روز کردم و بعد از آن کلی همه چیز به هم ریخت. من هم مدتها مشغول عیب‌یابی و رفع اشکال بودم، بعضی مشکلات با دستکاری فایلهای وردپرس حل شد (دقیقاً دو مشکل: یکی همانی که آخرین این نوشته به آن اشاره کرده‌ام و دیگری مشکل نمایش ناقص نوشته‌های more دار در فید). بعضی مشکلات با نصب آخرین نگارش یا نگارش سازگار افزونه‌ها حل شد (مثل افزونه‌ای که برای نمایش مطالب مرتبط استفاده می‌کردم و فکر می‌کنم افزونه‌ی مربوط به آلبوم عکس). جالب‌تر از همه دو تا مشکل آخر بود که به به‌روزرسانی وردپرس ربط (زیادی) نداشتند! مشکل اینها چیز دیگری بود ولی چون تقریباً هم‌زمان با به‌روز کردن وردپرسم بروز (بخوانید بــُروز 😉 ) کرده بودند من ایراد آنها را از چشم وردپرس می‌دیدم. اولی مشکلی بود که برای عنوان آخرین نظرگاهها در ستون سمت و صفحه‌ی مختص آن پیش آمده بود که معلوم شد (البته بعد از دو ماه سر و کله زدن من با آن) مشکل به خاطر حذف یا عدم نصب یک ماژول پی.اچ.پی روی سرور بوده. دومی مشکلی بود که اخیراً برای صفحه‌ی آمار بازدیدکنندگانم به وجود آمده بود و آمار دریافتی از سرویس آمارگیری گوگل را خالی نشان می‌داد.

ادامه دارد (فردا، انشاءالله!)

چند فیلم کوتاه

تا به حال زیاد اهل یوتیوب‌گردی نبوده‌ام. معمولاً اگر هوس تکه فیلمهای کوتاه کنم ترجیح می‌دهم در سایتهایی پرسه بزنم که محتوایشان را با کیفیت قابل تحمل‌تری در اختیار می‌گذارند، هر چند معمولاً این سایتها تنوع سایت بزرگ و پرطرفداری همچون یوتیوب را ندارند.

در هر صورت در چند روز اخیر به چند کلیپ جالب و دیدنی یوتیوبی برخورد کردم که دیدنشان خالی از لطف نیست.

اولی یک کلیپ بسیار کوتاه است: احتمالاً نام استیو بالمر را شنیده‌اید: مدیرعامل فعلی مایکروسافت، که خوب به لحاظ برخی رفتارها و گفتارهایش شخصیت خیلی محبوبی نیست. در این تکه فیلم او را می‌بینیم که با حالت عجیبی پشت سر هم تکرار می‌کند: برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان، …! :

نویسنده‌ی وبلاگ معروف سلوشن واچ (که به بررسی راه‌حلها و سرویسهای مبتنی بر وب می‌پردازد) تحت تأثیر همین حرکت بالمر عنوان یکی از مطالب خود را «فهرستی برای “برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان، برنامه‌نویسان …”» انتخاب کرده. در این مطلب او فهرست جالبی از ابزارهای برنامه‌نویسی مبتنی بر وب را فراهم آورده.

دومین کلیپ یک فیلم کوتاه هشت دقیقه‌ای‌ست به اسم چرخش که تا به حال در بیش از ۳۵ جشنواره‌ی فیلم برنده‌ی جایزه شده. فیلم را می‌توانید در این صفحه مشاهده کنید، هر چند با توجه به اندازه‌ی نسبتاً بالای آن (حدود ۱۹ مگابایت) توصیه می‌کنم آن را از این نشانی دریافت کرده، پسوند آن را به flv تغییر دهید و نهایتاً با یک نرم‌افزار مناسب (مثل این) آن را مشاهده کنید. در این سایت هم می‌توانید به اطلاعات بیشتری راجع به این فیلم کوتاه دست پیدا کنید.

SPIN

یوتیوب تعدادی از فیلمها (و سریها)ی ارائه شده از طریق این سرویس را به عنوان بهترینها (یا برندگان) سال ۲۰۰۶ انتخاب کرده که فهرست آنها را می‌توانید در این صفحه مشاهده کنید. اگر خواستید از این فهرست یکی را برای دریافت انتخاب کنید من این یکی را توصیه می‌کنم. با فایرفاکس و به کمک این افزونه می‌توانید ویدئوهای یوتیوب را روی کامپیوتر خودتان ذخیره کنید.