از ماست که بر ماست

 

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست

واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست

بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:

«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،

بـر اوج فلک چون بپرم -از نظـر تــیز-

می‌بینم اگر ذره‌ای اندر ته دریاست

گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد

جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»

بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید

بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:

ناگـه ز کـمینگاه، یکی سـخت کمانی،

تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،

بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز

وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،

بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی

وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،

گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!

این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»

پر خویش بر او دید

چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید

گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»

منسوب به ناصرخسرو

411 دیدگاه برای “از ماست که بر ماست”

  1. گذاشتمش تو وبلاگم با نقل منبع (یک نوع دزدی شرافت مندانه)
    دستت درد نکنه کللی دنبال این شعر می گشتم

  2. خیلی عالی بود
    مرا بیاد دوران محصلی انداخت موفق باشید

  3. اين دود سيه فام كه از بام وطن خاست از ماست كه بر ماست
    وين شعله سوزان كه بر آمد ز چپ و راست از ماست كه بر ماست
    جان گر به لب ما رسد از غير نناليم که از ماست كه بر ماست

  4. چند سالی بود که دنبال شعر از ماست که بر ماست است بودم و سرانجام یافتم از شما سپاسگزارم

  5. شعري بسيار پرمعني انتخاب كرده ايد. اما به نظرم تو بيت هفتم يه جورايي سكته ي ادبي هست. البته شايد من درست نميتونم بخونم

  6. مرسی عالی بود.قراره واسه تحقیق این شعرو ببرم.راستی یه چیزی من عاشق عقابم.

  7. خيلي جلب بود ياد اول راهنمايي افتادم اما حيف كه ناقص بود لطفا اگر شعر را داريد بطور كامل روي سايت گذاشته شود يا برام ارسال شود باتشكر

  8. خوب بود من قبلاحفظ بودم ولی بعدا بعداز چند دهه از یادبرده بودم ومی خواستم دوباره آنرا بخوانم که خوشبختانه چنین یافتم وتشکرمی کنم موفق باشید

  9. من هم از این شعر بسیار خوشم می آمد و بسیار دنبال آن می گشتم ممنونم

  10. واقعا ممنون که اینچنین شعر لآلی انتظامی را که همچون درر غرر میباشد را در سایت قرار دادید

  11. آفرين. خيلي خوب بود مدتها بود دنبال اين شعر مي گشتم. قديمهاچه شعرهاي آموزنده و قشنگي در كتابهاي درسي وجودداشت اما حالا؟؟؟

  12. آفرين. خيلي خوب بود مدتها بود دنبال اين شعر مي گشتم. قديمهاچه شعرهاي آموزنده و قشنگي در كتابهاي درسي وجودداشت اما حالا؟؟؟ عكس خيلي قشنگ و با عظمتي است

  13. با خدا باش و پادشاهی کن
    بی خدا باش هر آن چه خواهی کن

  14. این دود سیه فام که از بام وطن خواست….از ماست که بر ماست

    وین شعله سوزان که برآمد زچپ و راست…از ماست که بر ماست

    جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم….با کس نسگالیم

    از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست….از ماست که بر ماست

    ما کهنه چناریم که از باد ننالیم….بر خاک ببالیم

    لیکن چه کنیم ، آتش ما در شکم ماست….از ماست که بر ماست

    اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است….زین قوم شریف است

    نه جرم ز عیسی، نه تعدی زکلیساست….از ماست که بر ماست

    گوییم که بیدار شدیم!این چه خیالیست؟….بیداری ما چیست؟

    بیداری طفلی است که محتاج به لالاست….از ماست که بر ماست

    (ملک الشعرای بهار)

  15. فروتنی ست نشان رسیدگان کمال
    سوار چون به مقصد رسد پیاده شود

  16. بسيار به جاو عالي خيلي وقت بودكه دنبال اين شعر مي گشتم استفاده كرديم

  17. روزی ز سر سنگ الاغی به هوا خاست وندر طلب ینجه ثم و یال بیاراست!

  18. تا توانی میگریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد ماربدتنهاهمی بر جان

  19. بابا ايييييييييييييييييييييييول.اين شعر خيلي به كارم اومد.وا۳ در۳ ادبيات.دمت گرم و سرت خوش باد.واي انگار جو گير شدم حسابي رفتم تو حس ادبيات…بازم ممنون.

  20. من ۱۵سالمه از این شعر یاد گرفتم که هیچ گاه در طول حیاتم به خودم مغرور نشم یه دنیا تشکر

  21. عالی بودخیلی متشکر این راهم ازماداشته باش
    امشب ازباده خرابم کن و بگذاربمیرم
    عرق دریای شرابم کن و بگذار بمیرم
    قصه عشق بگوش من دیوانه چه خوانی
    بس کن افسانه و خوابم کن و بگذاربمیرم

  22. این دود سیه فام که از بام وطن خواست….از ماست که بر ماست

    وین شعله سوزان که برآمد زچپ و راست…از ماست که بر ماست

    جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم….با کس نسگالیم

    از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست….از ماست که بر ماست

    ما کهنه چناریم که از باد ننالیم….بر خاک ببالیم

    لیکن چه کنیم ، آتش ما در شکم ماست….از ماست که بر ماست

    اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است….زین قوم شریف است

    نه جرم ز عیسی، نه تعدی زکلیساست….از ماست که بر ماست

    گوییم که بیدار شدیم!این چه خیالیست؟….بیداری ما چیست؟

    بیداری طفلی است که محتاج به لالاست….از ماست که بر ماست

  23. خسته نباشید.مدتها بود که دنبال این شعر بودم.به دردم خورد.ممنون

  24. دست شما درد نكنه .اين شعر رو براي پسرم ميخواستم .متشكرم.
    مشو با كم از خود مصاحب كه عاقل

    همه صحبت بهتر از خود گزيند

    گراني مكن با به از خود كه او هم

    نخواهد كه با كمتر از خود نشيند

  25. زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟
    ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟
    تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
    من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟

  26. خيلي وقت بود دنبال اين شعر بودم ،مرسي.فقط يه نكته ” در هيچ كجاي شعر از علائم سجاوندي استفاده نمي‌شود” اين نكته را در متن رعاين كنيد

  27. خيلي شعر قشنگه . اي كاش بشر چشم بصيرت بين داشته باشد و گوش شنوا . و اين همه غرور را از خودش دور كند ..

    عبدالحميد هاديان جري

  28. دوست مشمر انکه در نعمت زند لاف دوستی و برادر خواندگی/دوست ان باشد که گیرد دست دوست در پرسشان حالی و درماندگی.

  29. عکس هایی که اون جا گذاشتید خیلی لنگه به لنگه هست یا همه اش عکس باشه یا همه اش طراحی راستی بدک نیست که شعرتون یه خورده بزرگت باشه ولی در کل عالی بود ممنون!

  30. با تشکر فروان از نشر این اشعار بسیار پر معنا و پرمفهوم شما

  31. آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

    آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند

    آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند

    آن کس که داند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند

    اما در دنیای امروز و در اطراف ما در بیشتر اوقات وضع جور دیگری است:

    آنکس که بداند و بداند که بداند باید برود غازبه کنجی بچراند

    آنکس که بداند و نداند که بداند بهتر برود خویش به گوری بتپاند

    آنکس که نداند و بداند که نداند با پارتی و پول خر خویش براند

    آنکس که نداند و نداند که نداند بر پست ریاست ابدالدهر بماند

  32. جهان ای برادر نماند به کس دل اندر جهان آفرين بند و بس
    مکن تکيه بر ملک دنيا و پشت
    که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
    چو آهنگ رفتن کند جان پاک
    چه بر تخت مردن چه بر روی خاک

  33. خسته نباشید.هم زیبا بود هم مفید.اما زیبا تر از ان شعرهای بود که دوستان در نظراتشون نوشته بودند.
    گرگها خوب بدانند در این ایل غریب
    گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز
    گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
    توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
    آب بگر نیست نترسید که در قافله مان
    دل دریایی و چشمان تری هست هنوز

  34. ياد كتاب جامعه شناسي خودماني افتادم
    اين حرفا درسته و زيادي درسته اما چه فايده زير لحاف غر و نق ميزنيم:×( گوییم که بیدار شدیم!این چه خیالیست؟….بیداری ما چیست؟
    بیداری طفلی است که محتاج به لالاست….از ماست که بر ماست)
    زندگي فقط ۱ باره و بس! ! 😮
    دوباره ميسازمت وطن اگر چه باخشت جان خويش
    ستون به سقف تو ميزنم اگر چه با استخوان خويش

  35. خبر دارین که پرواز همای قراره این چامه رو اجرا کنه حتما سری به سایتش بزنید …
    homay_mastan . blogfa.com

  36. این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست
    وین شعله سوزان که برآمد ز چپ وراست از ماست که بر ماست
    جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم با کس نسگالیم
    از خویش بنالیم که جان سخن این جاست از ماست که بر ماست
    یک تن چو موافق شد، یک دشت سپاه است با تاج وکلاه است
    ملکی چو نفاق آرد، او یکه وتنهاست از ماست که بر ماست
    ما کهنه چناریم که از باد ننالیم برخاک ببالیم
    لیکن چه کنیم آتش ما در شکم ماست از ماست که بر ماست
    اسلام گر این روز چنین زار وضعیف است زین قوم شریف است
    نه جرم ز عیسی نه تعدی زکلیساست از ماست که بر ماست
    ده سال به یک مدرسه گفتیم وشنفتیم تا روز نخفتیم
    و امروز بدیدیم که آن جمله معماست از ماست که بر ماست
    گوییم که بیدار شدیم این چه خیالی است بیداری ما چیست
    بیداری طفلی است که محتاج به لالاست از ماست که بر ماست
    گویند بهار از دل وجان عاشق غربی است یا کافر حربی است
    ما بحث نرانیم درآن نکته که پیداست از ماست که بر ماست

  37. بر هر کسی که مینگرم در شکایت است
    در حیرتم که گردش گردون به کام کیست

  38. ای رفته از برم به دیاران دور دست
    با هرنگین اشک به چشم ترمنی
    هرجا که عشق است وصفا است وبوسه
    دربرمنی
    نیلوفرمنی

  39. ای ول عجب شعری بود
    این شعری بدرد افراد نالایق و در رأس حکومت امروزی میخوره که از بسکه مفت خوری کرده اند چنان مغرور شده اند که گرفتن جان انسانهای بیگناه برایشان مثه آب خوردن شده و به زودی نابود خواهند شد

  40. پروردگار تو را وهر که را که در جهت روشنگری ذهن بیمار جامعه مشغول است از گذند بلا ایمن بدارد

  41. چند روزی بود که به شدت دنبال این شعر بودم . واقعا دستتون درد نکن.

  42. یک روز سحر دختری از خواب بپا خواست با پودر وکرم صورت زیبای خود اراست اندر جلوی ایینه بالید بخود گفت کی لاله رخی همچو من اندر همه دنیاست الی اخر…….

  43. خوش تیپ!
    چقدر مشتری جمع کردی با این عقابِ مغرور افتادۀ تیر تو پر.
    نکنه خدای ناکرده “از ماستِ” این پرنده، کرۀ یک جونده گرفته شه!

  44. گشت غمناک دل و جان عقاب

    چو ازو دور شد ايام شباب
    ديد کش دور به انجام رسيد

    آفتابش به لب بام رسيد
    بايد از هستي دل بر گيرد

    ره سوي کشور ديگر گيرد

    خواست تا چاره ناچار کند

    دارويي جويد و در کار کند
    صبحگاهي ز پي چاره کار

    گشت بر باد سبک سير سوار
    گله کاهنگ چرا داشت به دشت

    ناگه از وحشت پر ولوله گشت
    و ان شبان بيم زده، دل نگران

    شد پي بره‌ نوزاد دوان
    کبک در دامن خاري آويخت

    مار پيچيد و به سوراخ گريخت
    آهو استاد و نگه کرد و رميد

    دشت را خط غباري بکشيد
    ليک صياد سر ديگر داشت

    صيد را فارغ و آزاد گذاشت
    چاره مرگ نه کاريست حقير

    زنده را دل نشود از جان سير
    صيد هر روزه به چنگ آمد زود

    مگر آن روز که صياد نبود
    آشيان داشت در آن دامن دشت

    زاغکي زشت و بد اندام و پلشت
    سنگها از کف طفلان خورده

    جان ز صد گونه بلا در برده
    سال‌ها زيسته افزون زشمار

    شکم آکنده ز گند و مردار
    بر سر شاخ ورا ديد عقاب

    ز آسمان سوي زمين شد به شتاب

    گفت که اي ديده ز ما بس بيداد

    با تو امروز مرا کار افتاد
    مشکلي دارم اگر بگشايی

    بکنم آنچه تو مي‌فرمیاي
    گفت: ما بنده درگاه توایم

    تا که هستيم هوا خواه توايم
    بنده آماده بود فرمان چيست؟

    جان به راه تو سپارم، جان چيست؟
    دل چو در خدمت تو شاد کنم

    ننگم آيد که زجان ياد کنم
    اين همه گفت ولي در دل خويش

    گفتگويي دگر آورد به پيش
    کاين ستمکار قوي پنجه کنون

    از نيازست چنين زار و زبون
    ليک ناگه چو غضبناک شود

    زو حساب من و جان پاک شود
    دوستي را چو نباشد بنياد

    حزم را بايدت از دست نداد
    در دل خويش چو اين راي گزيد

    پر زد و دور ترک جاي گزيد
    زار و افسرده چنين گفت عقاب

    که مرا عمر حبابیست بر آب
    راست است اين که مرا تيز پرست

    ليک پرواز زمان تيز تر است
    من گذشتم به شتاب از در و دشت

    به شتاب ايام از من بگذشت
    ارچه از عمر دل سيري نيست

    مرگ مي‌آيد و تدبيري نيست
    من و اين شهپر و اين شوکت و جاه

    عمرم از چيست بدين حد کوتاه؟
    تو بدين قامت و بال ناساز

    به چه فن يافته‌اي عمر دراز؟
    پدرم از پدر خويش شنيد

    که يکي زاغ سيه روي پليد
    با دو صد حيله به هنگام شکار

    صد ره از چنگش کردست فرار
    پدرم نيز به تو دست نيافت

    تا به منزلگه جاويد شتافت
    ليک هنگام دم باز پسين

    چون تو بر شاخ شدي جايگزين
    از سر حسرت با من فرمود

    کاين همان زاغ پليدست که بود
    عمر من نيز به يغما رفته است

    يک گل از صد گل تو نشکفته است
    چيست سرمايه اين عمر دراز؟

    رازي اينجاست تو بگشا اين راز
    زاغ گفت : گر تو درين تدبيری

    عهد کن تا سخنم بپذيري
    عمرتان گر که پذيرد کم و کاست

    ديگران را چه گنه کاين ز شماست
    زآسمان هيچ نياييد فرود

    آخر از اين همه پرواز چه سود؟
    پدر من که پس از سيصد و اند

    کان اندرز بد و دانش و پند
    بارها گفت که بر چرخ اثير

    بادها راست فراوان تاثير
    بادها کز زبر خاک وزند

    تن و جان را نرسانند گزند
    هر چه از خاک شوي بالاتر

    باد را بيش گزندست و ضرر
    تا به جايي که بر اوج افلاک

    آيت مرگ شود پيک هلاک
    ما از آن سال بسي يافته‌ايم

    کز بلندي رخ بر تافته‌ايم
    زاغ را ميل کند دل به نشيب

    عمر بسيارش از آن گشته نصيب
    ديگر اين خاصيت مردار است

    عمر مردار خوران بسيار است
    گند و مردار بهين درمانست

    چاره رنج تو زان آسانست
    خيز و زين بيش ره چرخ مپوی

    طعمه خويش بر افلاک مجوي
    آسمان جايگهي سخت نکوست

    به از آن کنج حياط و لب جوست
    من که بس نکته نيکو دانم

    راه هر برزن و هر کو دانم
    آشيان در پس باغي دارم

    وندر آن باغ سراغي دارم
    خوان گسترده الواني هست

    خوردني‌های فراوانی هست
    آنچه زان زاغ و را داد سرا

    گند زاري بود اندر پس باغ
    بوي بد رفته از آن تا ره دور

    معدن پشّه، مقام زنبور
    نفرتش گشته بلاي دل و جان

    سوزش و کوري دو ديده از آن
    آن دو همراه رسيدند از راه

    زاغ بر سفره خود کرد نگاه
    گفت :خواني که چنين الوانست

    لايق حضرت اين مهمانست
    مي‌کنم شکر که درويش نيم

    خجل از ما حضر خويش نيم
    گفت و بنشست و بخورد از آن گند

    تا بياموزد از و مهمان پند
    عمر در اوج فلک برده به سر

    دم زده در نفس باد سحر
    ابر را ديده به زير پر خويش

    حيوان را همه فرمانبر خويش
    بارها آمده شادان ز سفر

    به رهش بسته فلک طاق ظفر
    سينه کبک و تذرو و تيهو

    تازه و گرم شده طعمه او
    اينک افتاده بر اين لاشه و گند

    بايد از زاغ بياموزد پند؟
    بوي گندش دل و جان تافته بود

    حال بيماري دق يافته بود
    گيج شد، بست دمي ديده خويش

    دلش از نفرت و بيزاري ريش
    يادش آمد که بر آن اوج سپهر

    هست پيروزي و زيبايي و مهر
    فرّ و آزادي و فتح و ظفرست

    نفس خرّم باد سحرست
    ديده بگشود و به هر سو نگريست

    ديد گردش اثري زينها نيست
    آنچه بود از همه سو خواري بود

    وحشت و نفرت و بيزاري بود
    بال بر هم زد و برجست از جا

    گفت : کاي يار ببخشاي مرا
    سال‌ها باش و بدين عيش بناز

    تو و مردار تو عمر دراز
    من نيم در خور اين مهمانی

    گند و مردار ترا ارزاني
    گر بر اوج فلکم بايد مرد

    عمر در گند به سر نتوان برد
    شهپر شاه هوا اوج گرفت

    زاغ را ديده بر او مانده شگفت
    رفت و بالا شد و بالاتر شد

    راست با مهر فلک همسر شد
    لحظه‌‌اي چند بر اين لوح کبود

    نقطه‌اي بود و سپس هيچ نبود

  45. بیت آخر این شعر اینه:
    خسرو تو برون کن ز سر این کبر و منی را
    دیدی به عقابی که منی کرد چه برخاست
    لذا این شعر مال ناصر خسرو است

  46. خيلي عالي بود
    بنده دانشجوي دكتراي زبان فارسي هستم .
    شعر از خانم پروين اعتصامي هست.

  47. لطفا شعر را کامل بنويسيد:
    حجت تو مني را زسر خويش به در کن
    بنگر به عقابي که مني کردو چها خواست

  48. ما خیلی وقت بود که با این شعر حال میکردیم ولی چون حفظ نبودیم همیشه فیض صغری میبردیم،واقعا ازت ممنونیم که ما رو به فیض عظمی رسوندی

  49. بی تو مهتاب شبی باز عقابی به هوا خواست
    همه تن چشم شد و خیره به دنبال تو برخواست
    تقدیم به آزاده عزیزم

  50. با درود ممنون از شعر زيبات اما در مورد شاعرش مطمئن هستيد ؟ اين شعر مال پرويز ناتل خانلري ؟اگر منبع موثقي داريد لطفا معرفي كنيد چون من از بچگي فكر مي كردم اين شعر مال ناصر خسرو ؟

  51. با درود مجدد در مورد شاعر اين شعر فكر مي كنم شما اشتباه ميكنيد شاعر اين شعر ناطر خسرو است ولي استاد خانلري هم يك شعر با نام عقاب دارد كه بسيار زيباست براي شنيد ن شعر عقاب مي توانيد به لينك زير مراجعه كنيد:
    http://kamkendex.blogfa.com/post-1272.aspx

  52. @کوروش:
    من به استناد نظر یکی از دوستان توی همینجا اسم شادروان خانلری رو زدم (قبلش نوشته بودم منسوب به ناصر خسرو)، احتمال داره اشتباه باشه، اما اون شعری هم که توی دیوان ناصرخسرو اومده با این که اینجا هست متفاوته و این شعر رو احتمالاً شاعر دیگه‌ای با استفاده از سروده‌ی ناصرخسرو بازسرایی کرده.
    اون شعر ناصر خسرو رو اینجا می‌تونید بخونید:
    http://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh44/

  53. خیلی عالی بود
    من دروه راهنمایی سال ۵۵ یک معلم داشتم به نام آقای چراغچی بعدا شنیدم که شهید شدند. من دختر با حجابی بودم از این رو ایشان به من اعتماد می کردند و کتابهای دکتر شریعتی را برایم می آوردند تا بخوانم ایشان چند شعر توی کلاس به ما یاد داده بود که یکی همین شعر که من حفظ کرده بودم اما بعدا کم کم بخشی از این شعر یادم رفته بود و همیشه به دنبال این پیدا کردن این شعر بودم که امروز پیدا کردم خیلی عالی بود موفق باشید

  54. دوست عزیزم حمیدرضا جان.
    شادی را برایت دنیا دنیا و دنیا را برایت شاد شاد آرزومندم.
    محمد.۲۳ ساله از بیدخت

  55. خیلی شعر جالب وآموزنده ای بود دستت درد نکنه واسه درس ادبیاتم به درد خورد

  56. حالت سوخته را سوخته دل داند وبس شمع دانست كه جان دادن پروانه ز چيست

  57. سلام عالی بود ممنونم که مرا به دوران ابتدایی بردید سپاسگزارم

  58. گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش
    هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش
    میدونم ربطی نداشت ولی ممنون

  59. خبر داری ای شیخ نادان که من …… خدا ناشناسم خدا ناشناس
    نه سربسته گویم در اين ره سخن …… نه از چوب تکفیر دارم هراس
    زدم چون قـدم از عـدم در وجود …… خدایت بـرم اعتباری نداشت
    خدای تو ننگین و آلوده بود …… پرستیدنـش افـتخاری نداشت
    خدایی که جز در زبان عرب …… به دیگر زبانی نفهمد کلام
    نه پنهان نه سربسته گویم سخن …… خدا نيست اين جانور اژدهاست
    مرنج از من ای شیخ نادان که من …… خدا ناشناسم اگر این خداست

  60. شهر زيبايي بود ممنون
    نظرات عزيزان هم قابل توجه بود

  61. شعر زیبایی است ولی به نظرمن معنی شعرومعنی کلمه ازماست که برماست رابنوسید ممنون می شوم .

  62. میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور،کلبه احزان شود روزی عقابی ز سر سنگ به هوا خواستن توانستن است!!!

  63. سلام جالب بود من هم شعر از ماست که برماست را در وبلاگم گذاشتم ولی من آن را از کتاب ادبیات سال سوم در آورده ام

  64. روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست
    بی معرفت ازما سیگار هما خاست

  65. با سلام
    دست شما درد نکند من مدتها بود که این شعررا که از دوران کودکی یاد گرفته بودم زمزمه میکردم لازم دانستم مطالبی در مورد چند بیت آن تقدیم حضورتان نمایم
    در بیت( برراستی بال نظرکردو چنین گفت امروز همه روی زمین زیر پرماست )
    قبلاً ما خوانده بودیم (برراستی بال نظر کردو چنین گفت امروز همه ملک جهان زیر پر ماست)
    و یا در بیت دیگر ( بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز)
    ما میخواندیم ( بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز میبنم اگر ذره ای اندر ته دریاست یا اندر کف دریاست)
    البته بنده هیچ اصراری ندارم که کدام درسته

  66. درود برشما دست اندر کاران سایت پر محتواو ارزشمند گنجور… مدتها بود دنبا شعر «از ماست که بر ماست» که میگویند منسوب به ناصر خسرواس بودم و نی یافتم… تا امروز . از شما یاران فرهیخته و ادیبان هنر مند سپاسگزارم. دلم می خواهد این شعر را داشته باشم. اگر ممکنست برایم ارسال فرمائید ممنون میشوم با تشکر . رضا عماد

  67. خیلی ممنونم که برای شعر و ادب فارسی احترام قائلید
    امیدوارم از تمدن بسیار زیبا و در حال نابودی کشورمان تو سایتتون قرار بدید
    و این فرهنگ را در بین مردم گسترش بدید که به فرزندانشون تاریخ ایران را یاد بدهند
    موفق باشید

  68. داداشی ۴ ساله وبلاگ زدی ملت و با یه شعر سر کار گذاشتی، خوب یه تکونی به خودت بده ۴ تا لینکی شعری جیزی به غیر از نظر مردم بزار تو سایت

  69. بسیار زیباست این شعر
    دست شما هم درد نکنه
    با اجازه من هم این شعر رو share می کنم.
    از همه ی عزیزانی که نظر داده بودند هم سپاس گزارم ، خیلی استفاده کردم .

  70. اين همه جواب آن خداناشناس :
    خواندم كه يكي فضا نوردي برگشته ز جوَ لاجوردي
    مي گفت كه در فضا نيست رد قدم فرشته ها نيست.

    از من كه برد بر او پيامي آقاي فضا نورد نامي !
    ديدار خدا بود ميسر با ديده دل ، نه ديده سر.

  71. دمت گرم
    مدعی گوید که با یک گل نمیاد بهار
    من گلی دارم که عالم را گلستان میکند
    به من سر بزن

  72. این دود سیه فام که از بام وطن خواست
    ….وین شعله سوزان که برآمد زچپ و راست
    …از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست!
    گيرم که بیدار شدیم! این چه خیالیست؟
    ….بیداری ما چیست؟
    بیداری طفلی است که محتاج به لالاست!
    … از ماست که بر ماست!
    اشعار فوق، گزيده اي از اشعار ملك الشعراي بهاربوده كه وصف حال ما خواب زدگان است .
    حال چه تفاوت مي كند كه عقاب سر سنگ با فرياد ناصر خسرو و يا با ناله و شيون پروين به هوا خواسته و پر خويش در تير تركش دشمن خويش يافته باشد!

  73. ممنون ولی فکر کنم یه جاهاییش اشتباه بود !!!!!!
    به هر حال بازم ممنون !!!!!!!!! 🙂

  74. خبر دارم كه باز هم ناشناسي هزار آيت بيايد ناسپاسي
    هزاران چون تو گر كافر بمانند هراسي نيست ولو در هر قياسي
    تو ناداني چو ريگي در بيابان كجا ريگ را شمارند جز ناسي
    دريدي تو همه شرم و حيا را ولي دانم كه بي شك در هراسي
    خداي من درون قلب مردم خبر دارد زهر گونه حواسي
    نه مختص عرب باشد نه غيرش ولي دانم كه نيك داند فارسي
    خداي من خداي اين جهان است اگر احمق بماني آس و پاسي

  75. خبر دارم كه باز هم ناشناسي
    هزار آيت بيايد ناسپاسي
    هزاران چون تو گر كافر بمانند
    هراسي نيست ولو در هر قياسي
    تو ناداني چو ريگي در بيابان
    كجا ريگ را شمارند جز ناسي
    دريدي تو همه شرم و حيا را
    ولي دانم كه بي شك در هراسي
    خداي من درون قلب مردم
    خبر دارد زهر گونه حواسي
    نه مختص عرب باشد نه غيرش
    ولي دانم كه نيك داند فارسي
    خداي من خداي اين جهان است
    اگر احمق بماني آس و پاسي

  76. « بهشت »
    این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت هر کجا وقت خـوش افتـاد همانجاست بهشت

    دوزخ از تیـــــــــرگی بخت درون تـــــــــــــو بــود گر درون تیــره نباشد همه دنیــــاست بهشت

  77. آن روز كه ما حسرت نان مي خورديم
    سر در بر هم به زير پر مي برديم
    تا سير شديم جدا ز هم گر ديديم
    اي كاش كه از گرسنگي مي مرديم

    هماي

  78. سحرم دولت بيدار به بالين آمد….گفت برخيز كه شلوار تو پايين آمد

  79. بار گنهت گردن بیگانه نینداز
    این گونه به بی رحمی چنگیز مپرداز
    خاموش خاموش خاموش
    بنشینو لب از ظلم نکن باز
    این جور که از دشنه ی این سلسله برپاست
    از ماست که بر ماست از ماست که بر ماست

  80. پورنژاد عزیز ”

    من اون بیت رو اینجوری اصلاحش کردم ،چطوره؟

    این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خواست.
    تندی رو با تشدید بیان کنید

  81. سلام
    بسیار خوب بود .
    ،بعد از سالها تونستم این شعر زیبا رو بخونم ،خوشحالم و متشکر.

  82. خیلی عالی بود
    در دوران نوجونی یکی از دوستام بنام وحید این شعرو دست وپا شکسته برام میخوند خیلی دوست داشتم این شعرو کامل بخونم اما تاامروز پیدا نکردم لذت بردم
    تقدیم به کسی که این شعرو توی سایت گذاشت

    خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

    درنگاه کسی که پرواز رانمی فهمد
    هرچه اوج بگیری کوچکتر میشوی

  83. یکی میگه مال ناصر خسروِ!
    یکی میگه مال پرویز خانلریه!
    دکترای ادبیات میگه مال پروین اعتصامیه!
    بابا چرا تو این مملکت یک مرجع مطمئن پیدا نمیشه؟!

  84. بر چرخ فلک هیچ کسی چیره نشد – از خوردن ادمی زمین سیر نشد – مغرور بدانی که نخوردست ترا – تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.