هر سه عکس را در بوستان ولایت تهران با گوشی موبایلم (Xiaomi PocoPhone F1) انداختهام.
حسابداری شخصی بدون اضافهکاری
اگر برای نگهداری حساب و کتاب شخصیتان دنبال برنامهٔ اندرویدی میگردید حسابداری شخصی تدبیر را امتحان کنید (لینک بازار، لینک مایکت).
ویژگیهایی از این برنامه که در مقایسه با بقیهٔ برنامههای این کاره اضافهکاری شما را کاهش میدهد:
۱. عموم برنامههای معروف حسابداری شخصی با دید حسابداری شرکتی (بدهکار/بستانکار) نوشته شدهاند. غیر از آن که برای استفاده باید با این مفاهیم آشنا باشید، اگر هم آشنا باشید عمر را در انتخاب بیهودهٔ طرف حساب حسابداری دوطرفه هدر میدهید. این برنامه بر اساس همان منطق بدیهی حسابداری شخصی کار میکند: پول از حسابهای نقد و بانک کم میشود یا به آنها اضافه میشود و اگر نیاز دارید موضوع این نقل و انتقالها را مشخص کنید آنها را گروهبندی میکنید (مجبور نیستید همه چیز را گروهبندی کنید).
۲. در عموم برنامههای مشابه شما باید پیامکهای واریز و برداشت را ثبت کنید. یعنی بگویید که موضوع این واریز و برداشت چیست. به فرض اگر هدف شما از نصب چنین برنامهای این باشد که سرجمع واریزها و برداشتها را در طول زمان به دست بیاورید و اصلاً نخواهید موضوع آنها را مشخص کنید این برنامهها عملاً به دردتان نمیخورند. این برنامه چنین فرایندی ندارد. شما نیازی به اضافهکاری و ثبت پیامکها ندارید. اگر نخواهید پیامکهای قدیمی پردازش شوند همان اول کار میگویید که از امروز به بعد مد نظرتان است. نکتهٔ دیگر این که در این برنامه شماره حساب و نوع بانک از روی پیامکها تشخیص داده میشود و حسابهای ناموجود را خودش را میسازد و برخلاف بعضی از برنامههای اینکاره وقتی برای تعاریف اولیه تلف نمیکنید.
۳. بانکها همهٔ تراکنشها را پیامک نمیکنند. بعضی بانکها پیامکهای زیر مبلغ خاصی را پیامک نمیکنند و آنها که همه را پیامک میکنند احتمالاً به دلایل فنی یا مخابراتی بعضی را گاهی جا میاندازند. در برنامههای مشابه شما باید این تراکنشهای جا افتاده را دستی وارد کنید. این برنامه با مقایسهٔ ماندهٔ تراکنشها تراکنشهای پیامکنشده را پیدا میکند و شما را بابت ورود دستی آنها زحمت نمیدهد.
۴. در این برنامه شما همه چیز را میتوانید ویرایش کنید: مانده حسابها را، تراکنشها را، گروهبندیها را. میتوانید تراکنشها را از یک حساب به حساب دیگر و از یک گروه به گروه دیگر منتقل کنید. شما لنگ محدودیتهای فنی برنامهها نمیمانید و هر چیزی را که به نظرتان باید تغییر کند میتوانید تغییر دهید. در ورود اطلاعات میتوانید تراکنشها را به صورت گروهی دستهبندی کنید. میتوانید تعیین کنید که تراکنشهای زیر یک مبلغ خاص به طور خودکار در گروه کارمزد گروهبندی شوند. در کل امکانات ویرایشی برنامه شما را قادر به انجام هر کاری که فکرش را بکنید میکند.
۵. اگر اطلاعاتتان را پیش از این در برنامهٔ دیگری ذخیره کردهاید و آن برنامه به شما خروجی اکسل میدهد میتوانید با ورودی اکسل منعطف این برنامه آن اطلاعات را وارد کنید و لازم نیست اطلاعات را از نو وارد کنید (خود این برنامه هم خروجی اکسل میدهد، برنامه آفلاین است و باید با پشتیبانگیری منظم اطلاعاتتان را در جای امن نگهداری کنید).
۶. برای گزارشگیری از این برنامه لازم نیست مسیرهای تودرتوی گزارشگیری را طی کنید. همهچیز جلوی چشمتان است: ماندهحسابها، هزینه و درآمد روزانه، ماهانه، سالانه و همهٔ دورهها. میتوانید از روی صفحهٔ بعدی در دورههای زمانی مد نظر بر اساس گروهها گزارشگیری کنید و میتوانید بر اساس دورههای زمانی بین آنها حرکت کنید. در کنار آن جستجوی این برنامه امکان پیدا کردن تراکنشها را بر اساس تمام اطلاعاتی که برای آنها ثبت کردهاید به شما میدهد. میتوانید تعیین کنید که دوست دارید چه چیزهایی جلوی چشم و دم دست باشد و با جابجایی بلوکهای صفحهٔ اول و حذف و اضافه کردن دکمهها و حسابها مهمترین اطلاعاتتان را در سریعترین زمان ممکن پیدا کنید و وقتتان بابت گشتن تلف نشود.
۷. با دوربین گوشی میتوانید از فاکتورها و قبضها و اسناد کاغذی مرتبط با تراکنشها از طریق خود این برنامه عکس بگیرید یا فایلهای دیگر مرتبط (مثلاً از نوع pdf) را به تراکنشها پیوست کنید. امکان پیوست بیش از یک تصویر یا فایل به یک تراکنش را دارید. لازم نیست دوبارهکاری کنید و مستندات مرتبط را به روش دیگری نگهداری کنید. میتوانید بعداً تراکنشها را از روی عکس پیوستی پیدا کنید. عکسهای پیوستی را میتوانید به برنامههای دیگر بفرستید. در پشتیبانگیری عکسها هم ضمیمه میشوند و با بازگشت پشتیبان برمیگردند.
۸. نگهداری حساب و کتاب کارتهای هدیه و حسابهایی که از روی تراکنش مانده و دخل و خرجشان معلوم نمیشود هم با این برنامه ممکن و آسان است و شما را از دغدغهٔ نگهداری جداگانهٔ چنین حساب و کتابهایی آسوده میکند. میتوانید حساب را تعریف کنید. ماندهٔ اولیهٔ آن را در تعریف حساب مشخص کنید یا به عنوان یک تراکنش درآمدی ثبت کنید و با هر برداشت تراکنش برداشت را ثبت کنید. ماندهٔ صحیح به طور خودکار محاسبه میشود. در صورت نیاز میتوانید به حسابها هم مثل تراکنشها عکس پیوست کنید و تصویر کارت بانکی را یا آخرین قبضی را که خودپرداز در آن ماندهٔ کارت هدیه را ثبت کرده به حساب پیوست کنید. بعد از پایان کار با یک حساب میتوانید آن را غیرفعال کنید که در پنجرههای گزینش ظاهر نشود اما تاریخچهٔ حساب و کتابش را نگه دارید.
۹. نگهداری حساب طلبها و بدهیها و فهرست طلبکاران و بدهکاران به همراه اطلاعات تماسشان و همینطور سررسید آنها نیز در این برنامه وجود دارد. برای وامها هم امکانات مشابهی وجود دارد و شما میتوانید سررسید وام یا بدهی را در صفحهٔ اول ببینید. این قسمت اگر چه با بخش تراکنشهای بانکی ارتباط محکمی ندارد اما امکانات کافی برای این که شما را از استفاده از برنامهٔ مستقلی برای مدیریت بدهی بینیاز کند دارا میباشد.
۱۰. این برنامه امکانات دیگری برای مدیریت شارژ ساختمان و همینطور محاسبهٔ دنگ سفر با تنظیمات و روشهای محاسبهٔ مختلف دارد. از آن میتوانید برای نگهداری لیستهای ساده (مثلاً لیست تخمینی خریدهای آینده) و همینطور لیست خرید هم استفاده کنید. لیست خرید را میتوانید به صفحهٔ اصلی اضافه کنید و تیک تکمیل خریدش را همانجا بزنید و به این ترتیب برای این گونه نیازها برنامهٔ اضافی نصب نکنید.
در صورتی که نیاز به مطالعهٔ عمیقتر امکانات این برنامه دارید اینجا را ببینید.
کاشیچینی: فرصتی برای دقت بیشتر در گنجینههای تصویری
در راستای نوشتهٔ پیشین، کاشیچینی (قابل دریافت از کافهبازار از اینجا) یک کار جدید است که آن را هم تا حدود زیادی بر مبنای همان کدهایی که برای برنامههای جدولی نوشته بودم آماده کردهام. این یکی بیشترین وقتی که صرفش شده زمانی بوده که صرف پیدا کردن تصاویر و آمادهسازی آنها شده.
یک بازی پازلی ساده است اما به نظرم به صورت بالقوّه میتواند فرصتی فراهم کند تا بیش از حد معمول در نقاشیهای کتابهای خطی دقیق شویم.
همهٔ این تصاویر را پیشتر خودم در گنجینهٔ گنجور برچسبگذاری کرده بودم (مشخص کرده بودم که در نسخههای خطی کدامشان تصویر دارند).
در حال حاضر هم همهٔ لینکهای «اصل نگاره» به همان گنجینهٔ گنجور میرسد.
جدول داریم از هر جنس و رنگ ;)
دو سال پیش همین موقعها بود که ایدهای را برای ساخت یک بازی اندرویدی جدولی بر اساس اشعار در دسترس از طریق گنجور عملی کردم.
پیشنیاز برنامهٔ اندرویدی این بود که بتوانم جدولها را به حالت متقاطع تولید کنم. باید جوابهای افقی و عمودی همدیگر را کامل میکردند. مطمئن نبودم که از پس تولید این جدولها به شکل خودکار بربیایم. برنامه را این طور نوشتم که با دریافت طرح هندسی جدول شروع به پر کردن تصادفی خانههای آن با جاخالیهای تصادفی از شعرها میکرد و سعی میکرد با جاخالیهای متناسب افقی و عمودی آن را کامل کند و هر کجا با توجه به دادههای موجود کار را غیرممکن میدید برمیگشت و کلمات را عوض میکرد.
همچنان که احتمالاً حدس میزنید نیاز به یک الگوریتم پیچیده داشت که از منی که همهٔ کارها رو پشت صفحهکلید و حسی انجام میدهم و علاقهای به از پیش محاسبه و فکر کردن ندارم بعید بود بربیاید.
البته شبیه این کارها را پیشتر زیاد انجام دادهام و همان حسی که پشت صفحهکلید دارم کمک کرده به نتیجه برسانمشان. نتایجی که ایدهآل و باعث افتخار نیستند ولی کار میکنند!
این هم همان شد. برنامهٔ تولید جدول را نوشتم که عملاً شبیه برنامههای بروتفورس (brute force) شکستن پسورد بود! طول میکشید اما کار میکرد. چند طرح هندسی که با بررسی آنها به این نتیجه رسیدم که به خروجی میرسد آماده کردم و لپتاپ قدیمیم را که حالا سالهاست به تلویزیون وصل است و با آن داخل یوتیوب میچرخم گذاشتم تا در ساعات عدم استفادهاش مشغول به تولید جدول باشد (طرحهای ایدهآل مجلهای جدولهای متقاطع که کل جدول با هم ارتباط دارند با این برنامه به نتیجه نمیرسیدند و از خیر آنها گذشتم).
بعد سراغ برنامهٔ اصلی یعنی همان بازی اندرویدی جدول شعر رفتم که آن هم برای خودش چالشهای زیادی داشت. نیاز به یک صفحهکلید اختصاصی داشتم و باید حل جدول را با استفاده از آن برای کاربر آسان میکردم.
علیرغم آن که آن کار را هم با ضرب و زور به نتیجه رساندم این روزها که نگاهش میکنم برای خودم باورکردنی نیست که من چنین کاری را آن هم بدون کمک گرفتن از کمپوننت و ابزار از پیشآماده انجام داده باشم.
اضافه کردن تبلیغش پایین نوشتههای اینجا از جمله معدود تغییراتی بود که طی این سالهای اخیر اینجا به خودش دیده (الان حذفش کردهام):
حدود یک هفته بعد از انتشار نسخهٔ اولیهٔ جدول شعر، جدول قرآن را منتشر کردهام. پس آن هم نباید کار زیادی برده باشد. اصل کار برای تولید جدولها و برنامهٔ اندرویدی پیشتر انجام شده بوده و من تنها نیاز به منبعی برای متن قرآن و تغییراتی در صفحهکلید و امکانات جانبی داشتهام. خبرگزاری ایکنا در مطلبی (احتمالاً بعد از ارسال ایمیلی از طرف خود من) این برنامه را معرفی کرده است.
جدول انگلیسی حدود ده روز بعد از جدول قرآن منتشر شده. آن هم مبتنی بر منبعی از جملات انگلیسی است و تغییراتی که نیاز داشته در حد چپچین کردن جدول و صفحهکلید و چیزهایی مثل آن بوده و البته یک دیکشنری انگلیسی به فارسی نیز برای تولید راهنماییهای آن استفاده شده.
من گرفتم، تو نگیر! – بخش چهارم: سیستم عامل
بخش مهمی از مشکلات من با مکبوک ناشی از این است که از ویندوز به دنیای اپل آمدم و البته ساکن ایرانم که نمیتوانم یک حساب کاربری بدون مشکل داشته باشم (بخش اول)، بد عادت شدهام و با صفحهکلیدش کنار نمیآیم (بخش دوم) و اصلاً اشتباهم این است که میخواهم روی مکبوک ویندوز اجرا کنم (بخش سوم).
فرض کنیم که من دیگر نخواهم تلاش کنم از مکبوک استفادههایی بکنم که نباید بکنم. نخواهم ویندوز روی آن اجرا کنم، نخواهم در کشوری که برای استفاده در آن ساخته نشده از آن استفاده کنم و با صفحهکلیدش کنار بیایم.
آن وقت با چه چیزی مواجهم؟ با سیستم عاملی که به ادعای سازندهاش پیشرفتهترین سیستم عامل دنیاست:

اعتماد به نفسی که قطعاً به پشتوانهٔ آن یکی از بهترین و بزرگترین شرکتهای کامپیوتری دنیا ساخته شده است.
مطمئن نیستم حوزهٔ این ادعا پوششدهندهٔ لایههایی بالاتر از هستهٔ سیستم عامل باشد چون در سطح رابط کاربری چنین ادعایی به آسانی زیر سؤال میرود.
مهمترین مشکل من با سیستم عامل مک (که امیدوارم در بروزرسانی بعدی بر اساس شنیدههایم تا حدی حل شده باشد) سیستم مدیریت پنجرههای آن است. در ویندوز و لااقل توزیعهایی از لینوکس که من با لایههای گرافیکی آنها کار کردهام فضای صفحه بین پنجرهها به اشتراک گذاشته شده. یعنی شما میتوانید یک پنجره روی یک پنجرهٔ دیگر باز کنید و همزمان چند پنجره از برنامههای مختلف را پشت سر هم باز داشته باشید. اما در مکاوس نمیشود! هر پنجرهای که فعال میشود پنجرههای دیگر مینیمایز میشود. در حالت خاص میتوانید دو یا چند برنامه را به کشیدن و رها کردن به زور و در جاهای ثابت کنار هم قفل کنید (تا مثلاً فایلی را از یکی به دیگری بکشید) اما در کل این قابلیت بدیهی ویندوز و پوستههای لینوکس در آن غایب است. اگر دو نمونهٔ مجزا از یک برنامه را اجرا بکنید جز آن که یادتان باشد و روی آیکون برنامه کلیک راست کنید تا نمونهٔ دوم را بالا بیاورید راه سادهای برای تشخیص این قضیه ندارید.
طراحی و دسترسی به امکانات سیستمعامل تا حد زیادی آماتوری و غیرحرفهای به نظر میرسد. مثلاً این منوی کلیک راست روی یک فایل در مکاوس است:
به نظر شما عبارت Get Info حرفهای است؟ حالا آن به کنار که قطعاً میبایست مشکل از من و سواد و سلیقهٔ من باشد. مدیر فایل سیستم عامل کلاً با انتقال فایل (Cut یا Move) رابطهٔ خوبی ندارد. گویا با یک کلید میانبر چنین قابلیتی در دسترس است اما به طور عادی شما باید فایلها کپی کنید و سپس برگردید به مبدأ و آنها را پاک کنید. یعنی فکرش را بکنید به نظرشان این قابلیت از Duplicate کماهمیتتر و کمکاربردتر بوده که آن را که مثل ویندوز با کپی و پیست هم در دسترس است در منو در دسترس گذاشتهاند و این را نگذاشتهاند!
مدیر فایل مکاوس (فایندر) نوار آدرس ندارد و شما نمیتوانید به راحتی با کپی به یک مسیر خاص بروید (از طریق منو چنین قابلیتی وجود دارد منتهی امکان کپی کردن آدرس مسیر جاری در آن وجود ندارد و باید آدرس مقصد را دستی تایپ کنید).
وقتی فایلی را با مکاوس زیپ میکنید داخل آن یک پوشهٔ اضافی به اسم __MACOSX میگذارد! یعنی یک کار ساده در حد فشرده کردن فایل را با اداهای زاید و اضافه انجام میدهد.
اگر به عادت ویندوز روی فایلهایتان Ctrl+A میزنید و با انتخاب Properties از کلیک راست اندازهٔ جمع فایلهای انتخاب شده را میگیرید باید حواستان باشد که انجام دادن مشابه این کار روی مکاوس یک اشتباه مهلک است. مکاوس به تعداد فایلهایتان پنجرهٔ مشخصات باز میکند و تازه راهی هم ندارد که آنها را یکباره ببندید و باید روی ضربدر تک تک آنها کلیک کنید.
اگر فکر میکنید به خاطر شهرت اپل به رابطهای کاربری زیبا همهجا با آیکونهای زیبا و رابطهای ویژوال مواجهید اشتباه میکنید. عمدهٔ تنظیمات سیستم عامل یک سری گزینهٔ متنی بدون المانهای تصویری است. تصویر زیر را ببینید:
یکی از ویژگیهای مکبوک روشن شدن آن به محض کوچکترین تماس با دکمههای صفحهکلید آن است. به طور پیشفرض هم باز کردن مکبوک باعث روشن شدن آن میشود. مشکل اینجاست که شما به هیچ وجه نمیتوانید این قابلیت را غیرفعال کنید تا مثلاً با خیال راحت آن را تمیز کنید!
از دیگر مشکلاتی که گویا ما ایرانیها فقط با آن مواجه میشویم آن است که زیر نور مهتابی تصویر دوربین پِر پِر میزند. این مشکل گویا به فرکانس برق یا چیزی مثل این ربط دارد و با یک تنظیم نرمافزاری حل میشود. منتهی این تنظیم نرمافزاری را خود سیستم عامل یا نرمافزار مکاوس در اختیار نمیگذارد و برای حل مشکل باید از نرمافزارهای جانبی استفاده کنید.
سخن پایانی: اینها را گفتم که اگر به امید یک لپتاپ ایدهآل سراغ مکبوک میآیید و از این مشکلات خبر ندارید از آنها آگاهی پیدا کنید. در کل در حال حاضر کامپیوتر اصلی مورد استفادهٔ من همین مکبوک است. سرعت بالای آن باعث شده با مشکلاتی که برشمردم کنار بیایم و امیدوارم در آینده بعضی از مشکلات آن به شکل نرمافزاری حل شود.
من گرفتم، تو نگیر! – بخش سوم: ویندوز تحت مک
در ادامهٔ بخش دوم، برای کسانی مثل ما که با ویندوز شروع کردهاند نیاز به اجرای نرمافزارهای ویندوزی همیشه وجود دارد. من نیاز دارم ویژوال استودیو، آفیس و برنامههای تحت ویندوزی را که خودم درست کردهام اجرا کنم.
نسخههای مبتنی بر اینتل مکبوک امکان بوت دوگانه را گویا فراهم میکردهاند اما در نسخههای اپل سیلیکون چنین امکانی در حال حاضر وجود ندارد و شما باید تحت ویرچوال ویندوز را اجرا کنید. نرمافزار بلامنازع اجرای ویندوز تحت مک پاراللز است که تجاری است و ما در ایران مجبوریم از نسخههای غیرقانونی آن استفاده کنیم. نرمافزارهای دیگر یا کندند یا باگ و اشکال فراوان دارند. پاراللز میتواند خودش یک نسخه از ویندوز را دریافت و نصب کند و این کار را خیلی سریع و تمیز انجام میدهد. ویندوزی که دریافت میکند بعد از مدتی نیاز به فعالسازی دارد اما مثل بقیهٔ ویندوزها بدون فعالسازی هم به کار خودش ادامه میدهد و حداکثر گوشهٔ صفحه یک تذکر برای فعال نبودن ویندوز نشان میدهد.
مشکل اینجاست که ویندوزی که تحت پاراللز اجرا میشود ویندوز عادی نیست. ویندوز عادی همان ویندوزی است که با پردازندههای اینتل سازگاری دارد (این ویندوز را میتوان تحت نرمافزارهای ویرچوال نصب کرد و بالا آورد اما به لحاظ آن که عملکرد پردازنده هم شبیهسازی میشود به شدت کند و غیرقابل استفاده است). ویندوزی که تحت پاراللز اجرا میشود نسخهٔ آرم (ARM) است. تفاوتش چیست؟ یک تفاوت مهمش این است که بعضی نرمافزارها مثل ویژوال استودیو نسخهٔ متناسب با آن را روی ویندوز نصب میکنند که بعضی از قابلیتهایش درست کار نمیکند. مثلاً برای من دیتابیس لوکال دیبی ویژوال استودیو تحت ویندوز ویرچوال وصل نمیشود و کار نمیکند و مجبورم برای ایجاد کدهای مهاجرت دیتابیسی از یک ویندوز واقعی استفاده کنم.
اگر تحت ویندوز ویرچوال یک خروجی exe از پروژههای ویندوز فرمزی ایجاد کنم تحت ویندوز عادی اجرا نمیشود.
بعضی نرمافزارها هم برای کار با فایلسیستم مک تحت ویندوز (مثلاً برای کار با فایلهای روی دسکتاپ) به مشکل برمیخورند و باید فایلها را از مسیرهای درایوهای ویندوزی در اختیارشان بگذارید.
خلاصه که اگر اهل ویندوزید به این دلخوش نباشید که یک ویندوز ویرچوال تحت مکبوک کارتان را راه میاندازد. همیشه میبایست یک کامپیوتر ویندوزی حالا چه فیزیکی چه ریموت دم دست داشته باشید تا برای انجام کارهای خاص از آن استفاده کنید.
ناگفته نماند که اجرای این ویندوزهای ویرچوال تحت مکبوک (پاراللز) فوقاالعاده سریع و بدون لگ است (من گاهی چند ویندوز ویرچوال را همزمان اجرا میکنم و تا به حال ندیدهام کامپیوتر خم به ابرو بیاورد) و اگر نبود نقایص و اشکالات گاه و بیگاه میتوانست مکبوک را به یکی از بهترین کامپیوترها برای اجرای ویندوز حتی به صورت ویرچوال تبدیل کند.
ادامه دارد!
من گرفتم، تو نگیر! – بخش دوم: صفحهکلید مکبوک
[بخش اول این نوشته را اینجا بخوانید.]
کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش هم یادش رفت!
این مصداق منِ عادت کرده به صفحهکلید ویندوز است در مواجهه با صفحه کلید مکبوک. برای شروع نگاهش کنید:
میبینید که مثلاً بکاسپیس ندارد. بعداً میفهمید که در واقع دیلیت ندارد! چون آن delete بیشتر کار بکاسپیس را میکند. PageUp، PageDown، Home و End ندارد و اگر برنامهنویس یا حتی تایپیست باشید با این وضع بیچاره خواهید شد (گویا کلیدهای ترکیبی جایگزین آنها هستند که من هیچگاه یادشان نمیگیرم). آن کلید Option کار Alt را میکند. اما امان از دست آن کلید Command که یکیش کم بوده دو تا روی صفحهکلید گذاشتهاند. گاهی کار Control را میکند و گاهی نمیکند (و بله، کلید کنترل هم دارد که بعضی وقتها کار خودش را میکند و بعضی وقتها نمیکند!) و شما همیشه باید با توجه به شرایط بسنجید که سراغ کدام کلید بروید.
از همه بدتر آن کلید fn است که کار تغییر زبان را هم به تنهایی انجام میدهد. حتماً فکر میکنید چه خوب! دیگر لازم نیست Alt+Shift بگیرم. اما نه، اولاً وقتی یک صفحهکلید بلوتوث (ویندوزی) به مکبوک وصل میکنید به آسانی نمیتوانید کاری کنید که یکی از کلیدهای صفحهکلید کار این fn را بکند (مگر این که از خیر یکی از کلیدهای پرکاربرد دیگر بگذرید)(روی مکبوک هم نمیتوانید کاری کنید که تغییر زبان خود مک.او.اس مثلاً با Alt+Shift انجام شود) و بعد این که چون این کارکرد روی ویندوز (ویرچوال) در دسترس نیست و نمیتوانید تغییر زبان ویندوز را با این fn انجام دهید عملاً لنگ در هوا میمانید. طوری که مثل من ممکن است بعد از مدتی کلاً از خیر این کلید اختصاصی بگذرید و از منو زبان را تغییر دهید!
خلاصه، من پیش از این که مکبوک بگیرم سریعتر از این که فکر کنم تایپ میکردم (تایپ میکردم، متن تایپ شده را میخواندم و میگفتم چه فکر خوبی 😉 ). اما الان هم روی مکبوک و هم روی ویندوز پیش از تایپ کردن زل میزنم به صفحهکلید تا اول کلیدهایی را که برای تایپ احتیاج دارم پیدا کنم.
اگر خواستید از ویندوز به سراغ مکبوک بروید روی مشکلات بزرگی که با صفحهکلیدش خواهید داشت حسابی فکر کنید.
ادامه دارد!
من گرفتم، تو نگیر! – بخش اول: چرا ممکن است مکبوک به درد شما نخورد؟
من به ابزارها و وسایل دیجیتالی که میخرم علاقهٔ شدیدی پیدا میکنم و روی آنها تعصب دارم. مثلاً همین امروز هم اعتقاد دارم گوشی موبایلم (شیائومی پوکوفون اف ۱) که اواخر سال ۹۷ آن را خریدهام بهترین گوشی دنیاست! حالا شاید دربارهاش نوشتم.
اما الان موضوع صحبتم این لپتاپ مکبوک ایر ام ۲ با ۲۴ گیگابایت حافظه و یک ترابایت هارد است که کمتر از دو سال پیش آن را خریداری کردهام (اگر برایتان سؤال پیش آمده که چطور تاریخ خریدهایم را میدانم توصیه میکنم حسابداری شخصی تدبیر را ببینید، دربارهٔ آن هم خواهم نوشت).
بحث علاقه و تعصب باشد این را هم دوست دارم و اعتقاد دارم بهترین مکبوک دنیاست.
اما در کل مکبوکها برای ماهایی که با ویندوز اخت شدهایم و پا گرفتهایم ایراداتی دارد که باید پیش از رفتن به سمتش دربارهٔ آنها دانست و فکر کرد. من آن زمانی که میخواستم مکبوکم را بخرم یک لپتاپ ویندوزی لنوو داشتم. لپتاپی که هنوز هم دارمش و بهترین لپتاپ لنووی دنیاست. آن زمان فکر میکردم که این لپتاپ ویندوزی پاسخگوی نیازهای من هست. منتهی چون کمی قدیمی شده بود و سی.پی.یوی آن هم از نوع اتم و ضعیف بود و فضای زیادی نداشت (۲۵۶ گیگابایت) و فتوشاپ را که باز میکردی گاهی توان محاسبهٔ تغییر جای ماوس را برای دقایقی 😉 نداشت بهتر بود دنبال یک جایگزین سریع برایش بگردم. فکر کردم اگر بخواهم لپتاپ ویندوزی بگیرم که همان را دارم. چه کاری است؟ برای تنوع یک مک میگیرم که کلی مردم ذوقش را دارند (یکی از همکارانم مکبوکپرو داشت). کمی دربارهاش توی یوتیوب فیلم دیدم و به اصطلاح خودم، از پشت ویترین (یوتیوب و اینترنت) انقدر نگاهش کردم که یواش یواش شیفتهاش شدم و از نداشتنش احساس نقص کردم و خواب و خوراکم را از دست دادم تا گرفتمش. یک مکبوک ایر طلاییرنگ زیبا. ایر چون من شیفتهٔ سبکیم و طلایی چون لنووی دوستداشتنیم طلاییرنگ است.
ناگفته نماند که آنچه امروز میدانم را آن روز هم حدس میزدم. حدس میزدم که محصولی را که خود فروشندهاش تمایل ندارد به من ایرانی بفروشد من نباید بخرم.
مشکلات محصولات اپل از همان روز اول شروع میشوند. نامنویسی و ایجاد اپلآیدی. به لطایفالحیل (نصب نسخهٔ قدیمی آیتونز روی ویندوز و نامنویسی بدون شمارهٔ بینالمللی) خان اول را رد کردم (بعد از قریب به دو سال چون حساب اپلم هنوز به شماره موبایلی وصل نیست و به اصطلاح تأیید دومرحلهایش فعال نیست گاه و بیگاه یقهام را میگیرد، قفل میشود و باز میشود!).
از این مشکل بدیهی که بگذریم مشکلات دیگر یکی یکی یقهام را گرفتند که سعی میکنم در روزهای آینده برایتان بازشان کنم تا اگر شما هم به فکر خرید مکبوک افتادید دربارهاش شنیده باشید.
پینوشت یک: عنوان نوشته از این شعر ایرج برداشته شده است.
پینوشت دو: ادامه دارد!
دریافت gradle برای فلاتر روی مک
یکی از مشکلات برنامهنویسان ایرانی با این شبحی از اینترنت که از آن استفاده میکنیم دریافت انواع افزونهها و پیشنیازهای برنامهنویسی است.
پریروز من درگیر دریافت نسخهٔ مناسب gradle برای کامپایل برنامهٔ مبتنی بر فلاترم بودم و مشکل با انواع به ظاهر اینترنتها و پروکسیها و ویپیانها و شکنهای دم دستم حل نمیشد.
جستجویی کردم و به نتیجهٔ درست نرسیدم.
متوجه شدم که در پوشهٔ خانگی مک یک پوشهٔ مخفی به نام .gradle وجود دارد که تلاش ناکام فلاتر برای دریافت گریدل یک پوشهٔ نصفه و نیمه از آن به جا گذاشته.
فایل zip گریدل را مستقیماً دریافت کردم و محتوای پوشه را با استفاده از آن طبق الگویی که باقی نسخههای کاملاً دریافت شده درست کرده بودند تکمیل کردم.
اولین تلاش با شکست در راه دسترسی انحصاری به فایلها به شکست انجامید. مک را یک بار خاموش و روشن کردم و دومین تلاش به نتیجه رسید.
این البته راه درستش نیست چون اگر من تلاش نافرجام برای دریافت گریدل را نکرده بودم نمیدانستم پوشهٔ میانی باید به چه اسمی ایجاد شود. خود گریدل گویا امکان نصب آفلاین پوشههای زیپ را دارد که اگر درست گفته باشم به وقتش راهش را میجویید و مییابید!
ای کوتهآستینان ….
[چهار سال پیش] چند روزی ویرم گرفته بود که چند نسخهٔ دستنویس دیوان حافظ روی گنجینهٔ گنجور را با گنجور لینک کنم.
در آخرین بررسی دو شعر داشتم که در نسخهها نیافته بودمشان. یکی غزلی بود که بعضی ابیاتش به لهجهای محلی سروده شدهاند که آخر سر در یک نسخه پیدایش کردم:
و دیگری که هنوز در هیچکدام پیدایش نکردهام غزلی است که اینطور شروع میشود: «ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی …» و مصرع آخر آن این است: «ای کوته آستینان تا کی درازدستی». غزل معروفتر «با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی» بر همین وزن و قافیه است و در عموم نسخهها وجود دارد.
اما این یکی را نیافتم.
پینوشت: این نوشته را از سال ۹۹ به صورت پیشنویس نگه داشته بودم. احتمالاً دلم نیامده پیش از اعلام رسمی بازگشتم منتشرش کنم!