دیروز «گنج ادب» را به یکی از همکارانم نشان دادم و قرار شد پایگاه دادههای آن را در اختیارش بگذارم تا از آن برای دستیابی به تخمینهای آماری مورد نیازش در طراحی یک نرمافزار بازشناسی نوری نویسههای فارسی (OCR) استفاده کند. بد ندیدم -با توجه به این که در آیندهی اینجا به عنوان وبلاگ و سایت شخصی، جایی برای چنین برنامهای نمیبینم- در مورد این که چطور این اطلاعات را استخراج کردم و چطور از وردپرس برای راهاندازی این مجموعه کمک گرفتم توضیحاتی بدهم، ممکن است این توضیحات کمکی باشد برای کسانی که میخواهند در کمترین زمان ممکن و با استفاده از سیستمهای مدیریت محتوای آماده چنین کارهایی را انجام دهند.
بیا زودتر چیزها را ببینیم
جانماز آب میکشیم!
مسألتٌ: 😉 میدانیم که در وضو و در هنگام کشیدن مسح پا باید محل مسح خشک باشد. حالا اگر در حین وضو محل مسح پا در اثر پاشیده شدن آب خیس شود تکلیف چیست؟
پیدا کنید دانشمند گم شده را!
۱- در سال ۱۷۶۹ میلادی یک مجارستانی به نام ولفگانگ وان کمپلن اروپای آن روز را با عرضهی یک ماشین شطرنجباز شگفتزده کرد: این ماشین مکانیکی توانست افراد سرشناسی همچون بنجامین فرانکلین و ناپلئون بناپارت را که در کنار دانش و سیاست در شطرنجبازی نیز از سرآمدان عصر خود به شمار میآمدند مغلوب کند. مخترع آن ادعا میکرد که این جعبهی چوبی با تکیه بر چرخدندهها و قطعات مکانیکیی که با باز شدن در کناری آن در معرض دید قرار میگرفت کار میکند و مدعی بود ماشینی ساخته که با تکیه بر هوش مصنوعی تصمیمگیری میکند. اما واقعیت چیز دیگری بود: در این جعبه، فضایی در نظر گرفته شده بود که یک شطرنجباز ماهر و کوتوله (که ترک بود؟!!!) در آن مخفی میشد و به کمک طنابهایی مهرهها را حرکت میداد! در هر صورت ماشین شطرنجباز مزبور در تاریخ به Mechanical Turk مشهور است! (منبع)
۲- شرکت آمازون مدتی است سرویس آنلاینی راه انداخته که هدف آن فراهم کردن امکان استفاده از مهارتهای انسانی در پروژههایی است که تکنیکهای نرمافزاری به تنهایی از عهدهی حل مسائل برنمیآیند یا پیادهسازی نرمافزارهایی که توانایی انجام وظایف مورد نظر را به صورت خودکار داشته باشد صرفهی زمانی یا اقتصادی ندارد. مسائلی مثل این که: در کدامیک از انبوه عکسهای ورودی به سیستم، فلان شیء یا فلان شخص حضور دارد برای یک انسان به آسانی یک نگاه قابل حل است، حال آن که پیادهسازی نرمافزاری که چنین مهارتی را داشته باشد بسیار مشکل است و حتی در صورت پیادهسازی به احتمال قوی -برای اطمینان از دقت- نتایج آن نیاز به بازبینی انسانی خواهد داشت. نام این سرویس از روی همان ماشین شطرنجباز – ِ به ظاهر اتوماتیک ولی در واقع متکی به توان انسانی- برداشته شده است یعنی Mechanical Turk.
۳- جیمز گری دانشمند بزرگ علوم کامپیوتر که نقشی اساسی در پیشرفت فناوریهای پایگاه دادهها داشته چند روز پیش در دریا و سوار بر قایق شش فوتیش گم شده. بعد از آن که جستجوی گارد ساحلی به دنبال او به جایی نرسید سرویس مکانیکال تورک شرکت آمازون برنامهای را راهاندازی کرد که در آن از جستجوگران انسانی خواسته میشود در میان عکسهای ماهوارهایِ در اختیار گذاشته شده، به صورت چشمی به دنبال قایق این دانشمند بگردند (اینجا را ببینید)! قایق مزبور در عکسهای ماهوارهای به صورت یک لکهی شش پیکسلی دیده خواهد شد و داوطلبان جستجو پس از آشنایی با سیستم تلاش میکنند که به این طریق به نجات این دانشمند بزرگ کمک کنند. هر چند این برنامه کمی عجیب به نظر میرسد اما شاید موفقیت آن فصل تازهای را در استفاده از نیروی انسانی -از طریق وب- برای انجام فرایندهای این چنینی بگشاید (منبع).
تنهایی
زیبای غمگین
به
تنهایی ِآرامش ِ من میندیشکه عمریست در بزم طوفان
همه هستی ِ این دل ِ بیشکیبم
به تاراج رفتهست.
سبکبار بگذر
از این ساکن ِ کوچهی درد.
این شعر از کیست؟!
جور دیگر باید دید؟!
تعداد قابل توجهی از عکسهایی که در صفحهی جالبترین عکسهای فلیکر قرار میگیرند عکسهایی هستند که یک تکنیک نرمافزاری که HDR خوانده میشود بر روی آنها اعمال شده است. این تکنیک که مجموعهای از ترفندهای گوناگون برای برجسته کردن رنگها و بالا بردن تفکیک اجزای عکس را شامل میشود باعث میشود عکس نهایی به وضوح یک عکس غیرطبیعی به نظر برسد اما از آنجا که به گفتهی مدافعان این تکنیک، اِعمال آن باعث میشود که نقاطی از عکس که برای ذهن بیننده خاطرهبرانگیزتر و دیدنیتر است راحتتر در معرض دید او قرار گیرند نظر بینندگان (و خصوصاً فلکیرگردان) را به خود جلب میکند.
برای مشاهدهی عکسهایی از این دست، بد نیست سری به آلبوم عکسهای این کاربر فلکیر بزنید یا عکسهایی از فلیکر را که برچسب hdr دارند مشاهده کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این ترفند و نرمافزارهای معمول مورد استفاده در آن نیز بد نیست اینجا را ببینید (زبان مطلب انگلیسی است و دربردارندهی تعداد زیادی عکس است که زمان داونلود آن را برای کسانی که به فلیکر دسترسی دارند بالا میبرد.).
مصاحبه
هفتهنامهی عصر ارتباط در یکی از شمارههای اخیر خود مصاحبهی جالبی دارد با مدیرعامل شرکت سروشرسانه. محور بحث قضیهی تولید گوشی تلفن همراه است اما در این میان صحبتهایی مطرح میشود که تا حدود زیادی میتواند روشنگر سطح فکر و نوع تلقی مدیران و گردانندگان دولتی یا متکی به دولت ِ فناوری اطلاعات کشور از فناوریهای روز و نحوهی برخورد با آنها باشد. تکههایی از صحبتهای مصاحبهشونده را به عینه نقل میکنم:
دسترسی به اینترنت لازم است اما كافی نیست. وقتی دسترسی به اینترنت ایجاد میشود، ما از ریختههای دیگران استفاده میكنیم. بسیاری از این سایتهایی كه هم اكنون در دسترس افراد جامعه قرار دارد سایتهای مخربی هستند چه از نظر سیاسی، مذهبی و یا اخلاقی. بنابراین در كنار توسعهی شبكه باید حضورمان را در این بستر پررنگ كنیم. از همین رو با هماهنگیهایی كه انجام شد، قدمهای موثری در زمینه فیلترینگ برداشته شد. من نمیخواهم وارد بحث فیلترینگ شوم، چون بحث پیشپا افتادهای است و دنیا به این موضوع رسیده كه باید فیلترینگ صورت گیرد و اگر زمانی بحث حقوق بشر مطرح میشود، همه داستان است. تمامی انسانها نیز خود را فیلتر میكنند و در مملكت ما نیز قدمهای خوبی در این زمینه برداشته شده است.
موضوع اینترانت ملی گام موثری است كه بتوانیم جامعه را ایمنسازی و از آسیبهای جدی اینترنت حفظ كنیم ضمن اینكه در این میان هزینهها نیز تعدیل خواهد شد.
… راهاندازی ایرانسیما یكی از گامهای اساسی است كه در جهت تولید محتوا برداشته شده است …
سازمان صدا و سیما میتواند ساكت بنشیند و یكی گوشی تولید كند و بعد بگوید مسئولیت انتقال صدا و تصویر با من است و من این سرویس را ارائه خواهم داد، …، اگر از چند جهت به این موضوع نگاه كنیم، تولید گوشی تلفن همراه یكی از وظایف ماست. اگرنه چرا نرفتیم در صنعت یخچالسازی سرمایهگذاری كنیم! …
در این صفحه میتوانید متن کامل مصاحبهی مدیر کاملاً خصوصی ِ سروش رسانه را با عصر ارتباط مطالعه کنید.
فلیکرگردی
از ماست که بر ماست
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،
بـر اوج فلک چون بپرم -از نظـر تــیز-
میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»
بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:
ناگـه ز کـمینگاه، یکی سـخت کمانی،
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،
بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،
بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
منسوب به ناصرخسرو