کلیم خوانی
این دو بیت از کلیم کاشانی را در ذهن داشتم:
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش،
آن هم -کلیم!- با تو بگویم چه سان گذشت:
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت!
نمیدانم کلمهی «ایجاز» اینجا میتواند استفاده شود یا نه، اما به نظرم بیت دوم به این خاطر زیباست که حرفش را در خلاصهترین صورت ممکن بیان کرده.
بگذریم! گفتم جستجویی بکنم تا بلکه صورت کامل این شعر را پیدا کنم و در اینجا پیدایش کردم. این غزل ابیات زیبا یا معروف دیگری هم دارد، مثل این:
طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی!
یا همتی که از سر عالم توان گذشت
یا این:
در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست
در قید نام ماند اگر از نشان گذشت
(این بالایی یعنی چه؟! نام؟! نشان؟!)
و علاوه بر آن بیتهایی دارد که به نظرم تلاش برای درک معنایشان بیشتر شبیه حل مسائل ریاضی است تا معنی کردن شعر. بخوانید و معنا کنید:
باریکبینیت چو ز پهلوی عینک است
باید ز فکر دلبر لاغرمیان گذشت!
…
در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت
صدبار از کنار من این کاروان گذشت
از دستبرد حسن تو بر لشگر بهار
یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت
گوشیهای موبایل : عامل احتمالی انقراض نسل بشر!
بیشتر به شروع یک فیلم علمی-تخیلی میماند. فیلم روز بعد از فردا را دیدهاید؟ ذوب شدن یخهای قطب جنوب و …؟ این هم یک چیزی شبیه به همان است: اولین نشانههای این پدیده عجیب در پاییز گذشته مشاهده شد و آخرین خبرها حاکی از آن است که پدیدهی ناپدید شدن ناگهانی زنبورهای گردهافشان که وقوع آن برای اولین بار در آمریکا گزارش شد و سپس در کشورهای غیرجزیرهای اروپا نیز نمود یافت دامان جزیرهی بریتانیا را نیز گرفته است.
از آلبرت انیشتین نقل میکنند که گفته اگر زنبورها منقرض شوند نسل بشر در ظرف چهار سال از بین میرود! این ادعا چندان بیپایه نیست. گردهافشانی زنبورها نقش مهمی در باروری گیاهان دارد و بدون وجود آنها ما بسیاری از منابع غذایی خود را از دست خواهیم داد. در طی پدیدهای موسوم به Colony Collapse Disorder که به صورت خلاصه CCD خوانده میشود زنبورهای یک کندو به صورت ناگهانی ناپدید میشوند و در کندو تنها ملکه، زنبورهای نوزاد و تعداد کمی زنبور کارگر نابالغ باقی میماند. زنبورهای ناپدید شده دیگر هرگز دیده نمیشوند اما حدس زده میشود که آنها دور از خانه و در عزلت میمیرند. زنبورداران ایالات مختلف آمریکا از پاییز گذشته تا کنون وقوع این پدیده را به صورت مکرر گزارش کردهاند، به طوری که تخمین زده میشود از آن زمان تا کنون زنبورداران ایالات غربی آمریکا ۶۰ درصد و زنبورداران ایالات شرقی ۷۰ درصد زنبورهای خود را به علت وقوع این پدیده از دست داده باشند. اما علت این اپیدمی چیست؟
حدسهای مختلفی در مورد علت این پدیده زده شده: انگلها، آفتکشها، پدیدهی گرم شدن کرهی زمین و محصولات کشاورزی تولید شده به شیوهی دستکاری ژنتیکی از جملهی متهمین به شمار میآیند که اتهام هیچکدام ثابت نشده. محققان آلمانی که سالها قبل ثابت کردهاند که رفتار زنبورها در نزدیکی کابلهای انتقال برق تغییر میکند، اخیراً در مطالعهی جدیدی در دانشگاه لندو مشاهده کردهاند که زنبورهای عسل وقتی گوشیهای موبایل در نزدیکی کندوهایشان قرار داده شود از بازگشت به آن امتناع میکنند. محققان این دانشگاه اعتقاد دارند که این میتواند عامل پدیدهی عجیب اخیر را مشخص کند: گوشیهای موبایل!
گفته میشود گوشیهای موبایل میتوانند باعث بروز امراضی همچون سرطان گردند، هرچند اثبات این ادعا نیازمند زمان بیشتری است و حتی در میان محققان مخالفانی نیز دارد. برخی آمارهای اخیر نشانگر ارتباطهایی معنیدار میان استفادهی طولانی مدت گوشیهای موبایل و آمار ابتلا به تومورهای مغزی و برخی ناهنجاریهای دیگر است. امری که میتواند باعث شود مجبور شویم در میزان استفاده از این ابزارهای دوست داشتنی تجدید نظر کنیم و برای حفظ سلامتی خودمان تمهیدات خاصی در قبال آنها اتخاذ کنیم.
آنچه خواندید گزیدهای بود از این مقالهی ایندیپندنت که طی دلیشسگردی پیدایش کردم. پیشنهاد میکنم اصل مقاله را هم -که حاوی نکات دیگریست- بخوانید.
محصولات فرهنگی
سؤال ادبیاتی
میگوید:
وافریادا ز عشق وافریادا!
کارت به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا دادا،
ورنه من و عشق! هر چه بادا بادا!
از ابوسعید ابوالخیر است (فکر میکنم البته و فکر میکنم توی کتاب عروض و قافیهی دکتر شمیسا دیده باشمش):
۱- این «طرفه» را باید «طَرفه» خواند یا «طُرفه»؟ یعنی چه اصلاً؟!
۲- این الفی که چسبانده ته «افتاد» و «داد» (افتادا و دادا) همینجوری عشقی و به خاطر جور شدن قافیه اضافه کرده یا معنی و کاربرد خاصی داشته آن قدیمها؟
ناچار باید زندگی کرد!
یک شعری یک وقتی (خیلی پیشترها) خواندهام، فکر میکنم (تقریباً یقین دارم) در یکی از شمارههای هفتهنامهی (یا ماهنامهی!) گل آقا. فکر میکنم اسمی از «علی معلم» آورده بود و بازسرایی طنزی بود از یکی از شعرهای او. میگفت:
بار گرانی گردهها را خم نمودهست،
نرخ تورم مردهها را کم نمودهست!
یعنی زمین قبر هم، آری گران است،
مردن نمیصرفد در این عصر!
ناچار باید زندگی کرد!
به نظرم طنز غمناک و قشنگیست. کسی کاملش را ندارد؟
حاشیه: این «صرفیدن» فعل جالبیست ها! سعی کنید صرفش کنید: فکر کنم فقط سوم شخص دارد! املایش را درست نوشتهام؟!
زندگی خالی نیست …
ابزارهای گوگل برای گردانندگان سایتها
این گوگل وب مستر تولز یا همان گوگل سایت مپس قدیمی خودمان سرویس مفید و جالبی است. علاوه بر آن که کمک میکند به این که سایتتان بهتر در گوگل ایندکس بشود، یک سری کنترلهای جالبی هم روی نحوهی ایندکس شدن سایت در اختیار مالکش میگذارد. اطلاعات جالبی هم میدهد. مثلاً من که به خاطر برخی مشکلات اخیرم به قضیهی ترافیک و پهنای باند علاقمند شدهام امروز این اطلاعات جالب را راجع به پهنای باندی که روزانه گوگل از سایت من مصرف میکند پیدا کردم:
این نشان میدهد که گوگل (در حال حاضر) به طور متوسط ماهیانه صد و خردهای مگابایت از پهنای باند من را مصرف میکند.
اشاره: وبلاگهای مبتنی بر وردپرس میتوانند پس از تکمیل مراحل ثبت نام در این سرویس به کمک این افزونه از امکانات آن بهرهمند شوند.
پرسش و پاسخهایی دربارهی سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی
اگر دوست دارید تعداد بازدیدکنندههای سایت یا وبلاگتان را بالا ببرید و حساسیتی هم روی نوع مطالب ندارید احتمالاً سریعترین و بهترین راه این است که در نوشتههایتان از واژههای داغ و پرمشتری زیاد استفاده کنید. حدس این کلمات (یا نامها) چندان سخت نیست و خوب! شما هم با توجه به مرزهای مرام اخلاقیی که به آن پایبندید میتوانید دستهای از آنها را انتخاب و احتمالاً با کمک آنها کار و کاسبی ِ کساد وبلاگتان را رونق ببخشید. واژههایی مثل اسم بازیکنان فوتبال، بازیگران فیلمهای هالیوودی، بالیوودی، ایرانی (مخصوصاً نام بازیگران ِ تشت ِ رسوایی از بام افتادهی سریالهای مذهبی سیما 😉 ) . به عنوان نمونه یک چند وقتی درصد قابل توجهی از بازدیدکنندگان وبلاگ من با جستجوی یک عبارتِ -برای من- عجیب و ناآشنا به اینجا میرسیدند: «هرتیک روشن»! این کلمهها را میتوانید در این نوشتهی من پیدا کنید، به هر حال کنجکاو شدم و جستجویی کردم و فهمیدم که بعله! همهی این جستجوکنندهها شیفتگان ِ یک بازیگر هندی هستند که اشتباهاً به اینجا میرسند و احتمالاً با دماغ سوخته از اینجا میروند!
در هر صورت من با توجه به تجربیات به دست آمده از نوشتههای اخیرم فکر میکنم یک پیشنهاد جالب برای این دسته از وبلاگنویسان داشته باشم: مارکهای گوشیهای موبایل و نام مدل گوشیهای پرطرفدار میتوانند از جملهی این جور کلمات باشند: نوکیا، سونیاریکسون، سامسونگ و دیگر برندهای موبایل به نظر من از جملهی واژههای داغ هستند! سند میخواهید؟ تعداد «سونی اریکسون»های این عکس را بشمارید:
اینها بیست عبارت داغ وبلاگ من در یک سال گذشته بودهاند و درصد بالایی از مشتریهای من توی دم و دستگاه من دنبال جنسهایی با مشخصات ذکر شده میگشتهاند. علاوه بر این همچنان که قبلاً اشاره کردهام بیشترین ارجاع دهنده به وبلاگ من بعد از موتورهای جستجو یک نوشتهی وبلاگی در مورد گوشی سونی اریکسون کا ۷۵۰ بوده.
خوب! فکر میکنید نظر من در مورد این همه استقبال چیست؟ بیتعارف بگویم که نظرم چندان مثبت نیست. نشانههایش را میتوانید در بستن زودهنگام نظرات دو نوشتهی قبلیم در مورد گوشی سونی اریکسون کا ۷۵۰ و همچنین از ابتدا بسته بودن نظرات خیلی از نوشتههایم که در آنها یک اشارهای به موبایل یا اجناس مشابه شده ببینید. چرایش را باید در وسواس ِ (احتمالاً احمقانهای 😉 ) که در بیپاسخ نگذاشتن ایمیلهایم به خرج میدهم و انرژیی که پاسخ دادن به این همه ایمیل و نظر ازم میگیرد جستجو کنید (البته خیلی از پاسخها «نمیدانم» و «بلد نیستم» بوده، اما خوب ایمیل دریافتی بیجواب نمانده).
اما چرا نوشتهی دیگری در مورد این گوشی موبایل مینویسم؟ دو دلیل مهم دارد که اولیش مهمتر است! دلیل اولش این است که حداقل به این طریق سعی دارم از دست ایمیلهای مربوط به موبایل و گوشی موبایل خلاص شوم. دلیل دومش هم این است که میخواهم زحمتی را که برای پاسخ دادن به انبوهی از ایمیلهای دریافتی مرتبط متحمل شدهام به هدر ندهم و حداقل یک نوشتهی نسبتاً سودمند در این مورد تهیه کنم و در دسترس بگذارم.
بستن نظرات نوشتههای مرتبط با این گوشی چندان مؤثر نبوده. نگاهی به این نوشته یا این یکی که هیچ مطلب مرتبطی در مورد این گوشی در متن اصلی آنها پیدا نمیشود بیندازید. اتخاذ استراتژیهای مختلف در این باره هم سودی نداشته: یک چند وقتی این نظرات را بیپاسخ میگذاشتم. میدیدم که نظرات دیگری توی نوشتههای دیگر گذاشته میشوند. چند وقتی هم به محض مشاهدهی این گونه نظرات غیرمرتبط آنها را حذف میکردم که آن هم چندان مؤثر نبود.
بگذریم! نظرات این نوشته را باز میگذارم، اما از این به بعد دیگر خودم جواب پرسشهای مرتبط را نخواهم داد و پاسخ را واگذار میکنم به دیگرانی که جوابها را میدانند. نظرات جدیدی را که در این مورد روی نوشتههای دیگر گذاشته میشود حذف میکنم و به ایمیلهای مرتبط با این موضوع هم جواب نمیدهم. این هم پرسش و پاسخهایی در مورد گوشی موبایل سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی:
در این وبلاگ چه مطالبی در مورد گوشی سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی پیدا میشود؟
این نوشتهها را بخوانید و لینکهای ارائه شده در متن یا بخش نظرات آنها را دنبال کنید: سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی، ترفندهای سونی اریکسون کا ۷۵۰ آی، مشکلات میان افزار دبلیو ۸۰۰ روی گوشی کا ۷۵۰، چند پوسته برای گوشیهای سونی اریکسون، نظرات این نوشته.
آیا میشود از کا۷۵۰ به عنوان کنترل تلویزیون استفاده کرد؟
تا آنجا که من شنیدهام طول موج مادون قرمز این گوشی با طول موج مورد نیاز برای کنترل از راه دور تلویزیون متفاوت است و بنابراین با این گوشی نمیشود.
برنامهی MyPhoneExplorer پیامها را فارسی نمیفرستد. چه کنم؟
کنترل پنل ویندوز را باز کنید. عنوان Regional and Language Options را باز کنید. به برگهی Advanced بروید و زبان پیشفرض برنامههای غیریونیکد را فارسی بگذارید (Farsi را از لیست باز شو انتخاب کنید). روی OK کلیک کنید. سیستم خاموش و روشن میشود و احتمالاً مشکل حل شده است.
نظرت راجع به فلان گوشی چیست؟ میشود این گوشی را با آن گوشی مقایسه کنی؟
به جان شما من نه موبایل فروشم نه دوست موبایل فروش دارم. غیر از گوشی خودم هم با هیچ گوشی دیگری هم کار نکردهام. باور کنید که برای دوستان نزدیکم هم به این راحتیها حاضر نیستم وقت بگذارم، اطلاعات از اینترنت استخراج کنم (مخصوصاً اطلاعاتی که به درد خودم نمیخورد). شما که ندیده و نشناختهاید و جای خود دارید (تغییر جنسیت هم دردی را دوا نمیکند 😉 ) !
میشود دستورالعملهای تغییر میانافزار یا چرخشی کردن منوی گوشی را به زبان ساده توضیح دهی؟
نه! ببینید! اولا من وقت و حوصلهی کافی برای این کار را ندارم. ثانیاً بپذیرید که بعضی کارها کار هر کسی نیست و اگر شما از لینکها و توضیحات من نمیتوانی سر در بیاوری احتمالاً توضیحات بیشتر باعث میشود یک بلایی سر گوشی موبایلت بیاوری و … . برای انجام کارهای اینطوری یک حداقل سواد کامپیوتری لازم است که خوب … 😉 .
چطور میشود فهمید گوشی CID36 است یا CID49 ؟
نمیدانم!
چطور میشود کاری کرد که کا۷۵۰ ی قفل شده برای باز شدن رمز بخواهد؟
تا آنجا که من میدانم نمیشود.
آمد به سرم همان که …
امروز چهارشنبه هشتم فروردین است و این مطلب را برای اولین فرصتی که مشکل پیش آمده برای وبلاگم حل شود مینویسم. داشتم سعی میکردم مشکل دیگری را که پس از ارتقای وردپرس (سیستم مدیریت محتوای وبلاگی که من از آن استفاده میکنم) برای وبلاگم پیش آمده بود (و البته حدس میزنم مربوط به ارتقا نباشد: چون بلافاصله بعد از ارتقا اتفاق نیفتاده بود و روی وردپرسی که به صورت محلی روی کامپیوتر خودم نصب کرده بودم هم پیش نیامده بود) یک جوری حل کنم. قالب وبلاگم را کمی ویرایش کردم و فایل جایگزین را آپلود کردم، آمدم نتیجه را ببینم که … بعله! مشخص شد که پهنای باند این ماهم از حد مجازش (دو گیگابایت) گذشته و وبلاگم احتمالاً تا یکشنبهی هفتهی آینده (که اول ماه جدید میلادی است) در دسترس نخواهد بود (برای آنها که با اصطلاح «پهنای باند» و حد مجاز آن آشنایی ندارند: معمولاً بستههای میزبانی وب حد مجاز پهنای باند دارند، پهنای باند از جمع اندازهی فایلهایی که لازم است از کامپیوتر میزبان به کامپیوتر بازدیدکننده منتقل شود محاسبه میشود. عکسها و فایلهای قابل داونلود میتوانند باعث افزایش شدید مصرف پهنای باند و نزدیک شدن آن به حد مجازش شوند. در صورت گذشتن پهنای باند یک سایت از حد مجازش معمولاً آن سایت تا مدتی در دسترس نخواهد بود، مگر آن که با پرداخت هزینههای لازم این مسأله حل شود.).
البته این اتفاق تا حدودی قابل پیشبینی بود. معمولاً ماههای پیش میزان مصرف پهنای باندم روند تصاعدی داشت و هر ماه بیش از ماه پیش به حد مجازش نزدیکتر میشد. وقتی هم که حدود اواخر بهمنماه میبایست قرارداد میزبانیم را تمدید کنم این مسأله را در نظر داشتم و در فکر این بودم که بستهی میزبانیی با امکانات بیشتر و محدودیت کمتر خریداری کنم اما این کار را نکردم. دلیل عمدهاش در کنار خساستی که بد جور یقهام را گرفته بود 😉 این بود که احتمال میدادم (و میدهم) که مشکل محدودیت پهنای باندم به طریق دیگری حل شود. در واقع فکر کردم اگر مجریان طرح ساماندهی در اجرای طرحشان مصمم باشند باید تمام سایتها و وبلاگهای دارای امکانات میزبانی مستقل را که قصد ندارند ساماندهی شوند مسدود کنند و این میتواند تا حدودی (البته به طور موقت) مشکلات محدودیت پهنای باند این سایتها را حل کند ;).
چند وقتی است که دارم از این افزونهی DivShare برای وردپرس استفاده میکنم و این میتواند باعث شود مشکل محدودیت پهنای باندم تشدید نشود (چون کمک میکند به راحتی برای میزبانی عکسها از یک سرویس رایگان -و نه از فضا و پهنای باند خودم- استفاده کنم و به این ترتیب مثل این چند وقت اخیر با خیال راحت حسابی دست و دل بازی کنم و عکسآلود 😉 شوم). خصوصاً این که قالب وبلاگم (حداقل فعلاً) بسیار ساده و سبک است و فکر میکنم در آن از بیشتر از سه یا چهار عکس -آن هم با اندازهی فایلهای بهینه- استفاده نشده باشد و به این ترتیب سهم آن در مصرف پهنای باند چیزی نزدیک به حداقل ممکن خواهد بود.
البته این یک جورهایی نوشداروی بعد از مرگ سهراب است چرا که عمدهی ترافیک وبلاگم از صفحات داخلی و قدیمیتر میآید (که عکسهایشان روی میزبان خودم قرار دارد). در واقع معمولاً دست کم هشتاد درصد بازدیدکنندگان روزانهی اینجا بازدیدکنندگان گذری هستند که از موتورهای جستجو یا سایتهای دیگر به اینجا رسیدهاند و با تعدادی نوشتهی قدیمی کار دارند (که نسبتاً پر عکس و در نتیجه پهنای باند طلب 😉 هستند). این مسأله باعث میشود که اگر طرح حمایتی ساماندهی 😉 به داد نرسد مجبور شوم سر کیسه را شل کنم و مشکلم را اساسیتر حل کنم. تا ببینیم چه پیش میآید.