سیاره‌ی آبی (۲) – اعماق

در قسمت دوم از سری سیاره‌ی آبی به اعماق می‌رویم. آبهایی تاریک و خلوت با ساکنانی غیرمعمول و اغلب نه چندان دوست داشتنی که خوب! تحملش برای کسانی (مثل من) که به منظور سرگرمی این مجموعه را نگاه می‌کنند کمی مشکل‌تر از سایر قسمتهاست و حوصله‌ی بیشتری می‌طلبد. هر چند در این قسمت نیز با موجودات جالبی آشنا می‌شویم و صحنه‌های بدیعی را به نظاره می‌نشینیم.

مقدمه

بیش از شصت درصد از سطح سیاره‌ی زمین را اقیانوسهای با عمق بالاتر از یک مایل (یک و نیم کیلومتر) پوشانده است. فشار آب در اعماق این اقیانوسها برای انسان خردکننده و غیرقابل تحمل است. در این حال، نهنگهای غول‌آسای اسپرم -که برای تنفس باید به سطح آب بیایند و با فشاری معادل فشار اتمسفر مواجه شوند- برای تغذیه مجبورند تا عمق ۱۰۰۰ متری پایین‌تر از سطح دریا پایین بروند: جایی که فشار آب در آن ۱۰۰ برابر فشار هوا در سطح زمین است و این فشار وحشتناک ریه‌های نهگنهای اسپرم را تا حد یک صدم حجمشان در سطح دریاها فشرده می‌کند.

این معضل و معضل سرمای وحشتناک در عمق بالا باعث شده دسترسی به اعماق برای ما بسیار مشکل باشد. آن قدر مشکل که تعداد کسانی که تا به حال به ماه مسافرت کرده‌اند از تعداد کسانی که به عمق هزارمتری دریاها رسیده‌اند بیشتر است! و تقریباً با هر سفر به اعماق دریاها موجودات جدیدی کشف می‌شوند.

ادامه خواندن “سیاره‌ی آبی (۲) – اعماق”

غولهای نرم‌افزاری و استانداردهای طراحی وب

امروز اتفاقی و به خاطر یک اشاره فیلم یاد هندوستان کرد و سری به سایت وین‌امپ زدم.

چیزی که در طراحی جدید سایت وین‌امپ توجهم را جلب کرد علاوه بر سبکی صفحات به نسبت نگارشهای قبلی آن و استفاده‌ی مناسب از جاواسکریپت و آژاکس در آنها، طراحی ساده، زیبا و در عین حال کاملاً مطابق با استانداردهای طراحی وب آن بود (چک کنید):

سایت وین امپ
سایت وین امپ با استانداردهای طراحی وب سازگار است

وین‌امپ هم‌اکنون تحت مالکیت شرکت AOL است و متعلقات آن (نرم‌افزار، سایت، جامعه‌ی کاربران و …) تحت نظارت این شرکت اداره می‌شود. چیزی که به نظرم جالب آمد رویکرد شرکتهای بزرگ درگیر فناوری اطلاعات به پیروی از استانداردهای وب است. این که غولهای نرم‌افزاری دنیا به استانداردهای وب اهمیت چندانی نمی‌دهند همواره یکی از دغدغه‌های مدافعان این استانداردها بوده است (برای نمونه اینجا را ببینید). اما این سایت و نمونه‌های دیگر نشان دهنده‌ی آن هستند که این روند در حال تغییر است. چند لحظه پیش چک کردم: سایتهای اصلی غولهای نرم‌افزاری آی.بی.ام، ناول کاملاً با استانداردهای W3C همخوان هستند (چک کنید: ناول و آی.بی.ام). سایتهای مایکروسافت و اپل هر چند عاری از خطا نیستند ولی شمای کلی و تعداد کم موارد ناسازگاری نشان دهنده‌ی حرکت به سمت استانداردها از سوی این شرکتهاست و پرتال ام.اس.ان که یکی از متعلقات مایکروسافت است کاملاً با استانداردهای وب تطابق دارد.

رعایت استانداردهای وب در طراحی سایتهای اینترنتی باعث کاهش زمان و هزینه‌ی نگهداری و خطایابی آنها می‌شود و مطمئناً این بهینه‌سازیها و بهره‌وریهای به وجود آمده از این راه، نظر کارشناسان شاغل در غولهای نرم‌افزاری را نیز به خود جلب می‌کند.

سیاره‌ی آبی (۱) – قسمت اول

مقدمه

نمی‌دانم چقدر به حیات وحش علاقمندم! آخر آنچنان با این مقوله از نزدیک برخورد نداشتم و غیر از دوره‌ی کوتاهی از بچگیم -که مثل خیلی از بچه‌های هم‌ولایتی، تفریح عمده‌ام گشت و گذار در باغها و صحراها و جمع‌آوری ملخ و جک و جانورهایی از این دست بوده- خیلی اهل طبیعت و طبیعت‌گردی نبوده‌ام. اما به هر حال همیشه از ورق زدن کتابهای مصور مربوط به حیات وحش لذت می‌برده‌ام، همچنان که از دیدن عکسهای مربوطه و همچنین تماشای فیلمهای مستند مرتبط.

چند وقتی است قصد دارم مجموعه‌ی کامل یکی از مستندات حیات وحش ساخت بی.بی.سی را که در دسترسم قرار گرفته با دقت ببینم و این کار را از دیشب شروع کرده‌ام. فکر کردم بد نیست برای این که از وقتی که برای این کار صرف می‌کنم بهترین استفاده را کرده باشم از روی فیلم جزوه‌برداری کنم و عکسها و -اگر بشود- تکه‌های جالب این فیلمها را به این جزوه‌های آنلاین الصاق کنم. حداقل نفعی که دارد این است که بعدها با صرف زمان کمتری می‌توانم تکه‌های مورد علاقه‌ام را پیدا کنم. ضمناً این جزوه‌ها می‌تواند راهنمای آنلاین خوبی باشد برای کسانی که می‌خواهند این جور فیلمها را ببینند.

مجموعه‌ی مستند سیاره‌ی آبی

مجموعه‌ی تلویزیونی سیاره‌ی آبی یا The Blue Planet یکی از تولیدات شبکه‌ی تلویزیونی بی.بی.سی است که مشتمل بر هشت قسمت ۵۰ دقیقه به همراه دو قسمت اضافه شامل پشت صحنه‌ها و حاشیه‌های تولید این مجموعه‌ی مستند است و همچنان که نام آن نشان می‌دهد به حیات وحش در محدوده‌ی دریاها، اقیانوسها و سواحل می‌پردازد. اطلاعات کامل‌تر راجع به این مجموعه‌ی مستند را می‌توانید در این قسمت از سایت بی.بی.سی بیابید و در این قسمت از همان سایت نیز به اطلاعات جامع‌تری راجع به موضوع مجموعه دست پیدا کنید. گویندگی این مجموعه بر عهده‌ی دیوید اتنبرو بوده و فکر می‌کنم جز در قسمتهای اضافی مربوط به حاشیه‌ها خودش فقط در نقش گوینده ظاهر شده و چهره‌ی او را به آن صورت نمی‌بینیم.

این مجموعه‌ی مستند ریتم نسبتاً یکنواختی دارد (البته من هنوز همه‌ی قسمتهای این مجموعه را ندیده‌ام) و این باعث می‌شود که تماشای کامل آن نیاز به کمی حوصله داشته باشد. هر چند صداگذاری فوق‌العاده و موسیقی همگام و سرحال‌آور زمینه تا حد زیادی کمک می‌کند به این که بتوان همگام با آن تا آخر هر قسمت پیش رفت. تیتراژ مجموعه را ببینید:

[MEDIA=2]

ادامه خواندن “سیاره‌ی آبی (۱) – قسمت اول”

دوستداران رنگ

شما از چه رنگی خوشتان می‌آید؟!

من؟! من؟! … بگذارید فکر کنم … آهان! از آبیی که قرمز باشد! همان آبیی که آدم را به وجد می‌آورد، آبی ِ رنگ بدنه‌ی این مگس!:

مگس آبی

یا آبی ِ رنگ کرکهای این طاووس:

طاووس

از قرمزهای همان رنگی هم بدم نمی‌آید، مثل رنگ سینه‌ی این پرنده:

سینه سرخ

و از زردهایش و … . راستی شما از چه رنگی خوشتان می‌آید؟!

وبلاگی هست (سایتی؟!) برای دوستداران رنگها به این نشانی. در این وبلاگ انگلیسی زبان (که آدم اصلی و اداره‌کننده‌اش یک ایرانی‌الاصل است به نام داریوش منصف که البته فکر می‌کنم فارسی نمی‌داند) مطالب گوناگونی راجع به رنگ و رنگها می‌یابیم. مطالبی مثل این: تفاوت رنگها در فرهنگها و زبانهای مختلف، یک افزونه‌ی فایرفاکس که رنگها را در صفحات وب برای افراد کوررنگ تصحیح می‌کند، این که چرا بعضی رنگها نشانه‌ی بعضی مفاهیم خاص هستند [قرمز : رنگ خطر، آبی : پسرانه، صورتی : دخترانه و …] (۱ و ۲میزان استفاده از رنگ در پرچم کشورهای مختلف، زیبایی رنگ پرهای پروانه‌ها و حتی مطالبی از قبیل این که چرا مدفوع آدمها آن رنگی است؟!.

یکی از ویژگیهای -فکر می‌کنم- منحصر به فرد این وبلاگ آن است که کاربران می‌توانند پس از ثبت نام در آن جعبه رنگهای خودشان را درست کنند، با استفاده از آنها رنگهای اصلی عکسها و اشیاء خوش رنگ را نشان دهند و آن را در نوشته‌ها و نظراتشان به کار بگیرند. برای نمونه این مطلب این وبلاگ را در مورد رنگ پوسترهای تبلیغاتی فیلمهای تابستان ۲۰۰۷ ببینید:

پوسترهای تبلیغاتی فیلمهای تابستان ۲۰۰۷

در همین زمینه‌ی رنگ وبلاگ دیگری هم وجود دارد برای افراد کوررنگ (به این نشانی)، که در آن هم مطالب جالبی پیدا می‌شود. اینها سایتهای جالبی هستند و به نظرم ارزش آن را دارند که ساعاتی را به گشت و گذار در آنها بگذارنید.

کتاب فارنهایت ۴۵۱ اثر ری بردبری

FAHRENHEIT 451

… داستان در جهانی اتفاق می‌افتد که خواندن یا داشتن کتاب جنایتی بزرگ محسوب می‌شود، این مشخصات جامعه‌ای تحت ستم یک نظام سیاسی است که شهروندانش را افرادی مجهول‌الهویه و نابالغ تشکیل می‌دهند. قرصهای شادی بخش و داروهای مسکن و خواب‌آور که نسیان‌آور نیز هستند با صفحه‌های بزرگ ویدیویی بر دیوارهای منازل هرگونه دغدغه‌ای را برطرف می‌کنند. آزاداندیشی در این جهان ممنوع و خطرناک است زیرا تعادل جامعه را مختل و اشخاص را ضداجتماع بار می‌آورد، کتاب و هرچه خواندنی است عامل اصلی این انحراف شناخته می‌شود. مسئولیت بازیابی و سوزاندن کتاب‌های باقی‌مانده در این نظام به عهده آتش‌نشانی است …. برای کشف محل اختفای کتاب از یک سگ مکانیکی استفاده می‌کنند که پس از یافتن کتاب صاحب آن ‌را که دشمن امنیت ملی نامیده می‌شود، تعقیب کرده و به قتل می‌رساند. …

… من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیک‌نشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلوده‌شدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب فارنهایت ۴۵۱ را سانسور کرده‌اند. …

blog itاصل مطلب را اینجا بخوانید

دووم

از من می‌شنوید بازیهای خوب را هی تند تند بازی نکنید تا تمام بشود! بعداً یک وقتهایی دلتان برایشان تنگ می‌شود، اما چون سرانجام ِ همه‌ی مراحلش را می‌دانید نمی‌شود دوباره بروید سراغشان. به هر حال من الان در مورد سری شاهزاده‌ی ایرانی چنین حسی دارم. بگذریم!

یک چند وقتی هست که نمی‌دانم به خاطر فصل است یا چیز دیگری، حس هیچ کاری را ندارم. گاهی فیلمکی می‌بینم و گاهی مثل امشب می‌نشینم پای بازی. در مورد دووم قبلاً گفته بودم. حالا یک چند وقتی هست که تنها بازی نصب شده روی سیستمم همین یکی است که گاهی گداری، ای! سرکی به آن می‌زنم. امروز یک چیز باحال داخل بازی دیدم، گفتم بد نیست برای شما تعریفش کنم، بلکه چیزی هم نوشته باشم تا بعضیها باز هم از سوت و کوری اینجا اعصابشان خرد نشود و فحشم ندهند!

توی بازی دووم یک سری کمد وجود دارد که داخلشان اسلحه، مهمات و یک سری چیزهایی که حال آدم را خوب می‌کند 😉 (اسم فنی‌ترش «جان» است!) پیدا می‌شود. اما خوب! خیلی از این کمدها رمزدار هستند و باید بازیکن رمز آنها را پیدا کند.

کمدهای مهمات دووم

این آقای خشنی که شما کنترلش می‌کنید و قهرمان بی‌نام بازی هستش، یک کامپیوتر جیبی دارد (پی.دی.ای) که از طریق آن ایمیل دریافت می‌کند. همچنین می‌تواند از کامپیوترهای جیبی به جا مانده از همقطاران‌ِ معمولاً به لقاءالله پیوسته 😉 ایمیلهای آن مرحومان را به کامپیوتر خودش منتقل کند و همچنین بلاگهای صوتی آنها را گوش دهد.

کامپیوترهای جیبی دووم

حالا، من همین امشب توی یکی از مراحل به یکی از همین کمدهای کذایی برخورد کردم. یک کامپیوتر جیبی هم همان دور و ور بود که آن را برداشتم تا ایمیلهایش به کامپیوتر جیبی خودم منتقل شود و ایمیلهای کامپیوتر جیبی احتمالاً صاحاب مرده 😉 را باز کردم. نکته‌ی جالبش همین جاست. ببینید، گفته رمزش کجاست:

ایمیلهای دووم

نوشته که رمزش را در این نشانی اینترنتی می‌توانید پیدا کنید: www.martianbuddy.com. یعنی باید از بازی بیاییم بیرون، برویم داخل این سایت، رمز را پیدا کنیم و برگردیم. این هم سایت مزبور:

www.martianbuddy.com

زمینه‌ی فعالیتش گویا بازاریابی و تبلیغات است و جالب است که یک تکه تبلیغ اینجوری هم توی بازی دووم گرفته! به هر حال، این سایت رمز ما را به ما داد (همان پایین نوشته ۰۵۰۸)، و واقعاً هم که فرایند طولانی بیرون آمدن از محیط بازی، رفتن به سایت و سپس بازگشت به محیط بازی واقعاً ارزشش را داشت. چرا که داخل آن کمد اسلحه‌ای بود بس خفن! که تا امروز عینش را در بازی ندیده بودیم و -جای شما خالی- کلی هم حالش را بردیم:

اسلحه خفن دووم

دوربین به دستان

اینها را ببینید:

twitchers, Dawlish, 12-Nov-06

اینها جمع شده‌اند تا موجودی را ببینند که برای اولین بار در سواحل انگلیس دیده شده. فکر می‌کنید این چه جور موجودی است که این جمعیت را به اینجا کشانده؟

ادامه خواندن “دوربین به دستان”

استانداردهای رابط کاربری برای نرم‌افزارهای فارسی

(۱)

تا به حال شده احساس کنید ویرایش جدید نرم‌افزاری که معمولاً از آن استفاده می‌کنید ظاهری عجیب، غیر متعارف یا حتی آزاردهنده پیدا کرده است؟! ظاهری که استفاده از آن را سخت کرده و شما نمی‌توانید به راحتی گزینه‌های لازم برای کار با نرم‌افزار را پیدا کنید؟! به عنوان نمونه اگر کاربر اینترنت اکسپلورر ۶ بوده باشید احتمالاً در اولین مواجهه با ظاهر ویرایش جدید آن (۷) از این که منوی اصلی آن حذف شده (در واقع پنهان شده) تعجب خواهید کرد و مدتی طول می‌کشد تا بتوانید جای گزینه‌های نرم‌افزار را در ویرایش جدید پیدا کنید.

اینترنت اکسپلورر ۷
ادامه خواندن “استانداردهای رابط کاربری برای نرم‌افزارهای فارسی”

«چقدر» جالب؟!

(۱)

لرد کلوین گفته:

شما در صورتی می‌توانید ادعا کنید در مورد چیزی دانش و آگاهی دارید که بتوانید آن را اندازه گرفته، در قالب اعداد بیان کنید!

این ادعا اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد اما تلاش برای تحقق آن مفید است.

مثلاً فرض کنید نمایه‌های کوچکی از تعداد زیادی عکس با موضوعات یکسان را گذاشته‌ایم بغل‌دست هم و در یک صفحه جمع کرده‌ایم و بینندگان می‌توانند با کلیک بر روی نمایه‌ی هر عکس آن را با اندازه‌ی بزرگتر مشاهده کنند. اگر این صفحه روی اینترنت قرار گیرد و تعداد زیادی بازدیدکننده داشته باشد مشخص می‌شود که بعضی از عکسها به نسبت بقیه از نظر بازدیدکنندگان جالب‌تر هستند. «جالب‌تر» به این معنا که این عکسها نظر تعداد بیشتری از بازدیدکنندگان را به خود جلب می‌کنند و بنابراین تعداد بیشتری از بینندگان این عکسهای جالب‌تر را برای دیدن با اندازه‌ی بزرگتر انتخاب می‌کنند. حالا اگر ما بتوانیم میزان جالب بودن عکسها را حساب کنیم و آن را با عدد و رقم بیان کنیم می‌توانیم عکسها را به ترتیب میزان جالب بودن برای بینندگان مرتب کنیم تا تجربه‌ی مفرح‌تری برای آنها فراهم آوریم. مسئله‌ی مهم اینجاست که بدانیم برخلاف آنچه ممکن است از مثال من برداشت شود «جالب‌تر بودن» با «پربازدیدکننده‌تر بودن» متفاوت است. در واقع جالب بودن یک عکس می‌تواند باعث بیشتر دیده شدن آن شود اما اگر عکسی بیشتر دیده می‌شود لزوماً دلیل خیلی قاطعی وجود ندارد که از عکسهای دیگر جالب‌تر باشد. مثلاً ممکن است این عکس مدت زمان بیشتری در دید قرار گرفته باشد یا علت توجه به آن ارجاع از سایتها و صفحات وب پربازدیدکننده باشد یا حتی مثلاً جای آن در صفحه باعث بیشتر دیده شدن آن شود. معیار «جالب بودن» زمانی برای ما ارزش پیدا می‌کند که بتوانیم با تحلیل رفتار یک نمونه‌ی آماری از بازدیدکنندگان برای آن «عددی» -فارغ از عمر عکسها، موضوع و سایر ویژگیهای آنها- به دست آوریم که بر طبق آن بتوانیم رفتار بازدیدکنندگان را در قبال یک عکس خاص در مقایسه با عکسهای دیگر پیش‌بینی کنیم.

کدام جالب تر است؟!

این تقریباً همان چیزی است که فلیکر با ارائه‌ی کمیتی به نام «جالب بودن» به دنبال آن است.

یکی از پربازدیدکننده‌ترین صفحات فلیکر صفحه‌ی اکسپلور آن است. در این صفحه عکسهایی که در طی روز جاری روی فلیکر قرار گرفته‌اند و از نظر فرمولهای فلیکر «جالب‌ترین» هستند در دسترس قرار می‌گیرند. علاوه بر آن می‌توان از طریق همین صفحه به «جالب‌ترین»های روزهای قبل هم دسترسی پیدا کرد. جالب اینجاست که بایگانی جالب‌ترینها همیشه دستخوش تحول است و رفتار بینندگان در طول زمان باعث می‌شود رتبه‌ی عکسها در این بایگانی بالا و پایین برود.

(۲)

الگوریتمها و فرمولهایی که فلیکر برای تعیین میزان جالب بودن عکسها به کار می‌گیرد تا حدود زیادی سلیقه‌ای هستند و در طول زمان هم تغییر می‌کنند. این مسئله باعث می‌شود درک چگونگی عملکرد این الگوریتمها مشکل باشد. چندی پیش یکی از کاربران ایرانی شناخته شده و حرفه‌ای فلیکر تلاش کرد تا با ترغیب دوستان و آشنایان خود به علامت زدن یک عکس به عنوان «عکس مورد علاقه»، نظر دادن در مورد آن، برچسب گذاشتن روی آن و کارهایی مثل این عملکرد این الگوریتم را مورد تحلیل قرار دهد. عکس مورد نظر علی رغم این تلاشها به صفحه‌ی جالب‌ترینهای فلیکر منتقل نشد. آزمایش این کاربر ایرانی نشان داد که الگوریتمهای فلیکر تا حدود زیادی در برابر عملکردهای این شکلی مقاومند و پارامترهای مهم دیگری را غیر از حجم رجوع به یک عکس در فرمولهایشان دخیل می‌کنند (پی نوشت: حتی ممکن است به صورت دستی نتایج این الگوریتمها تغییر کند، برای کسب اطلاعات بیشتر نوشته‌های پای عکس مذکور را بخوانید و لینکها را دنبال کنید).

(۳)

اگر طی دیروز و امروز به صفحه‌ی جالب‌ترینهای فلیکر مراجعه کرده باشید به احتمال بسیار زیاد عکسهایی را دیده‌اید که در آنها به رویه‌ی فلیکر در سانسور بعضی عکسها در بعضی کشورها اعتراض شده:

جالبترینهای دیروز و امروز فلیکر

فلیکر اخیراً عکسهای با محتوای نامناسب (برهنگی و مانند آن) را علامت می‌زند و در صورتی که تنظیمات کاربر نشان دهد که این جور عکسها نباید برای او نشان داده شوند آنها را در دسترس او قرار نمی‌دهد. این تنظیمات می‌تواند توسط خود کاربر تغییر داده شود مگر آن که مشخص شود که کاربر تبعه‌ی یکی از کشورهای آلمان، هنگ کنگ، کره یا سنگاپور است. در این صورت (حدس می‌کنم البته) به لحاظ محدودیتهای قانونی این کشورها این جور عکسها حتی علی رغم خواسته‌ی خود کاربر در دسترس او قرار نمی‌گیرند. عکسهای اعتراض‌آمیز فوق‌الذکر این رویه‌ی فلیکر را مورد انتقاد قرار داده‌اند و تلاش می‌کنند فلیکر را وادار کنند در مورد این رفتارش «بیشتر فکر کند»!

Think flickr, think!

صاحبان این عکسهای اعتراض‌آمیز در این نمونه ثابت کرده‌اند که الگوریتمهای فلیکر برای یافتن جالب‌ترینها خیلی هم ضدگلوله نیستند و می‌شود رفتار آنها را کنترل کرد به گونه‌ای که حتی علیه فلیکر رفتار کنند و به آن اعتراض کنند.

پی نوشت: انگار قبلاً هم در این مورد نوشته‌ام!