دره سيليكون در ايران مسدود شد : حكايت آنچه سرش وجيه است و بيخش وقيح!
دو نامه و چند برداشت : حرفهای کاملاً جدی نبوی به نظرم همان سؤالهاییست که میتواند به ذهن هر کسی که نامه را میخواند خطور کند
عجیبترین رباتها : چهارپا، دوپا، آدمنما و …
نوشتههای گاه و بیگاه حمیدرضا محمدی
دره سيليكون در ايران مسدود شد : حكايت آنچه سرش وجيه است و بيخش وقيح!
دو نامه و چند برداشت : حرفهای کاملاً جدی نبوی به نظرم همان سؤالهاییست که میتواند به ذهن هر کسی که نامه را میخواند خطور کند
عجیبترین رباتها : چهارپا، دوپا، آدمنما و …
راستش از وقتی که در اینجا چند شعر با لهجه اراکی دیدم به هوس افتادم به بهانه حفظ واژههای معمول لهجه محلی در حال نابودیمان تعدادی از آنها را در قالب شعرهای با مضمونهای محلی بگنجانم و عرضه کنم، حاصل اولین تلاش من شعر زیر است که از زبان کبوتربازی که رقیب را زیر نظر گرفته و او را شماتت میکند سروده شده. توضیحات واژهها را با کلیک بر روی پیوندهای آبی رنگ میتوانید بخوانید و با کلیک بر روی معنای واژه دوباره به شعر برگردید. شعر را با لهجه سنجانی (تقریباً همان اراکی) میتوانید با استفاده از پخش کنندهی پایین همین نوشته بشنوید یا فایل آن را از اینجا دریافت کنید. قبلاً به خاطر زبان آلوده شعر معذرت میخواهم!
بـَر ِ ی ِ کفترامو رو بونـِـشـُن دُن پاشیده
آخه تو دکّ و دیما بین! مث کپّو میمـُنه!
نمدُنـُم کفتره اونا یا غـِلاغ دور و ورش!
توضیحات:
بون : بام، پشت بام
چتّیلی : یک جور نشستن
نشته : نشسته
چولّکی : مثل چوب باریک، به تمسخر به آدم لاغراندام میگویند
غازغلاغ : نمیدانم چطور پرندهایست، به تمسخر به آدم گردندراز میگویند
بـَر ِ ی : برای
کفترامو : کبوترهای من
دُن : دانه
ماخا : میخواهد
مـُنا : من را
دکّ و دیم : دیم به تنهایی یعنی صورت و رخسار، دکّ و دیم صورت تمسخرآمیز دیم است
بین : ببین
کپّو : میمون، به تمسخر به آدم زشترو میگویند، در فارسی قدیم هم به شکل کپّی وجود داشته، رودکی در ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه منظوم یک جا میگوید:
شب، زمستان بود، کپّی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشتهی هیزم برو بر داشتند
میمنه : میماند، شبیه است
نمدنم : نمیدانم
وخساد : برخاست
دره : دارد
کـَرّتنه : عنکبوتهای پابلند خانگی را میگویند، «تنه» آن احتمالاً از فعل تنیدن آمده باشد، زنان جورابچن (گیوه باف) قدیمی سنجان این عنکبوتها را میگرفتند و با اعتقاد به سبکی پاهای آنها، آنها را داخل جوراب (گیوه نبافته) هایشان میگذاشتند تا زودتر تمام شود! در اینجا اشاره تمسخرآمیز به پاهای بلند پسر حسن سیاه است!
خبرش : خبر مرگش!، طعنه و نفرین است
اُو ببرت : خدا کند آب تو را ببرد! ، نوعی بددعایی معمول است و بیشتر در مورد پسربچههای شر و جانوران موذی مانند گربهها کاربرد دارد! البته این عبارت را قدیمیها او بورت ادا میکنند همانند مصرع دوم و چون لهجه ما امروزیها به نوعی اختلاطی با لهجه تهرانی پیدا کرده و برخی عبارتها را جور دیگری تلفظ میکنیم وقت سر هم بندی شعر حواسم به این قضیه نبود، ولی الان هم به آن دست نمیزنم.
وخی، وخ : بلند شو! برخیز! هماتاقی شهرکردی دوران دانشگاه من (که این واژه در لهجه آنها هم معمول است) از یکی از آشناهایشان در دوره سربازی نقل میکرد که یک روز صبح قرار بوده این آقای شهرکردی همدورهای تهرانیش را بیدار کند، صبح که میشود آقا با بانگ «وخی! وخی!» به سراغ همدورهای میرود. فردای آن روز همدورهای تهرانی رو به شهرکردی میکند و میگوید: «نمیدانستم شهرکردیها هم عرب دارند!»، شهرکردی میپرسد: «عرب! چطور؟»، تهرانی میگوید: «تو خودت وقتی میخواستی مرا بیدار کنی، هی به من میگفتی اخی! اخی!».
ملوچ : گنجشک، تعریض (!) است به کبوترهای پسر حسن سیاه!
ورگیر : بردار!، یک نفرین دیگر: خدا ورگیرت! یعنی خدا از روی زمین برت دارد! نابود شوی!
هوچّی : هیچ
بلکهم : بلکه هم
چواتلن : چوب و اتل، بازیی محلی است که در سنجان و در میان کشاورزان هنوز معمول است، اتل چوبهای کوتاه بریده شده معمول در این بازی را میگویند
سیل کن : تماشا کن
گردوبازی : همین تیله بازی امروزی است فقط به جای تیله از گردو استفاده میشود
زممسّه : زبان بسته
پال : بال
دختر ایل بیگی : این از آن شعرهای قشنگ و عامی مسلک با لهجه اراکی است، اما کاش چیزی از آن حذف نمیشد
نفت هیچگاه تمام نخواهد شد! : از دیدگاه دانش اقتصاد
عکس : نوزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
پشتیبانگیری از وبلاگ : احتمالاً بعداً پولی میشود، من فعلاً امتحانش نکردهام
ساعتهای مچی خارق العاده : آن مدل سیکو که عکسش پایینتر از همه است، خیلی جالب به نظر میرسد
پنجره رو به دیوار را بستم، اگر پنجره شما رو به دیوار باز نمیشود هنوز میتوانید باغم را به نظاره بنشیند! به جای آن نگارشی آبی رنگ از شمایل خودم با پیوندی به شناسنامهام را جایگزین کردم!
علی ایّ حالٍ! داشتن تکیه کلام نشونه ضعفه! نشونه اینه که کسی که به اون دچاره علی ایّ حالٍ یا از خودش شناخت نداره یا اگه داره علی ایّ حالٍ نمیتونه خودش و کلامش رو درست کنترل کنه. علی ایّ حالٍ! من به شما توصیه میکنم که هیچ وقت به این عادت بد دچار نشید! علی ایّ حالٍ! …
جملاتش کاملاً در ذهنم نیست ولی زنگ صدایش را خوب در ذهن دارم و حرکاتش را که تمام مدت در راستای ردیف اول میزهای کلاس این طرف و آن طرف میرفت و همزمان با حرکات نامنقطع دستهایش شمرده شمرده صحبت میکرد و هر از چند گاهی میایستاد، چشم در چشم یکی از بچهها میشد و میپرسید:
-درست میگم آقای …؟!
-بله آقا!
-بعله! علی ایّ حالِن! …
و باز ادامه میداد.
دبیر ادبیات و عربی دبیرستانمان – یادش به خیر – آدم جالبی بود و نمونه کامل یک انسان دانشمند، فرهیخته و هنرمند. از او این صحنه که تکیه کلام و عادت به آن را مذموم میشمرد و در این حین بی آن که متوجه باشد متوالیاً تکیه کلام خودش را تکرار میکرد به صورت یک خاطره در ذهنم مانده.
آدم برای آن که عیبهای خودش را ببیند گاهی لازم است از نگاه غیر به خود نگاه کند و شنونده حرفهای خودش باشد. غیر از دیدن عیبها کمک دیگری که این کار به آدم میکند این است که به آدم میفهماند که چرا دیگران حرفها و کارهایش را نمیفهمند. بسیاری از معلومات ما برای دیگران مجهولند و زمانی که از چشم دیگران به آثار خود نگاه میکنیم، احتمالاً علت خیلی از ابهامها را درمییابیم.
آونگ خاطره های ما : اراکی و کمی شعر با لهجه اراکی
کاریکاتور : از طریق نیلیان ۱۸۰۷
پرسش از برنامه نویسان : چه روشی برای محافظت از نرم افزار مفیدتر است؟
کاهش جستجوی کلمات مستهجن توسط کاربران ایرانی : در جهان اول بودیم حالا سوم شدیم! آی همشهریها! فُرُختنمُن!
دفترچه یادداشت گوگل : رقیبی احتمالی برای del.icio.us و احتمالا دلیل این که گوگل دلیشس را نخرید
گوگل پاسخ همه سؤالات را میداند، برای تمام نیازها پاسخی قانع کننده دارد و میتواند همه کار بکند، در ضمن این روزها هر جا که بروید آثارش را میبینید: یا تبلیغاتش هست، یا جعبههای جستجویش، یا اسمش، یا نشانش یا … . خوب اصلاً عجیب نیست که عدهای ادعا کنند که این دانای توانای در همه جا حاضر همان خداست!
اما کمی صبر کنید! امروزه یافتههای علمی و آماری حقایق جدیدی را آشکار کردهاند! آفریده جدید این خدای خودخوانده ابزاری را در دست بندگانش گذاشته که نشان میدهد گوگل خدا نیست بلکه از خدا هم بزرگتر است! باور نمیکنید؟ ببینید:
تازه اگر فکر کردهاید که این فقط وضعیت ممالک لامذهب است باید به عرضتان برسانم که کاملاً کور خواندهاید! چرا که در مملکت خودمان اگر بنگرید میبینید که در برابر هیبت این خدای جدید دیگر هیچ اثری از خدای قدیمی و آشنا نمانده!:
اگر درباره این ابزار جدید چیزی نشنیدهاید اینجا را ببینید.
سونی: تاریخچه و راز موفقیت : آچار فرانسه
گوگل ترندز : سرویس جدید گوگل برای مشاهده آمار جستجوها برای کلمات و مقایسه آنها
نامه دیگری از ایران به آمریکا : از طریق سردبیر:خودم
۱- امروز داشتم آمار بازدیدکنندگان سایت شرکت را بازبینی میکردم تا این گزارش را با استفاده از آن بسازم. نکته عجیبی که نه تنها در این آمار بلکه در آمار چند سایت دیگر که با استفاده از سیستم آمارگیری گوگل آنها را ردیابی میکنم مشاهده کردم آمار بالای بازدیدکنندگان از چهار محال و بختیاری بین سایر نقاط ایران است. علاوه بر آن مورد میتوانید نگاهی به این یکی که مربوط به سایت دیگریست بیندازید:
فکر میکنم سیستم تشخیص جغرافیایی محل بازدیدکنندگان گوگل (حداقل برای ایران) ایراد دارد. مخصوصاً آن که مثلاً من تا به حال نامی از مرکزی در بین محلهایش ندیدهام و البته من نام اراک را بیشتر در قسمتی که نامشخص نشان داده میشود دیدهام.
۲- فیلترینگ جدید پدیده عجیب و غریبی است. یکی دو هفته پیش برای مدتی اراک گرفتارش شد، بعد مدتی به نرمافزار سابق رجعت شد و دوباره برگشته. یک نکته عجیب و غریب در مورد این فیلترینگ آن است که این طور به نظر میرسد که چند نفر پشت نرمافزارش نشستهاند و همین طوری سایتها را میبندند و باز میکنند! این را با مشاهده سایتهایی که امروز بستهاند و فردایش باز میگویم. نکته عجیب و غریب دیگر را امروز دیدم. صبحی من داشتم سایت مجله تایم را نگاه میکردم، بعد از خواندن خبروارهای که از جای دیگری برای خواندنش آمده بودم توجهم به نقل قولهای روزش جلب شد و جالب آن که روی پیوند هر کدام از نقل قولها که میزدم به صورت تصادفی امکان داشت که صفحه مقصد فیلتر باشد یا نباشد و وقتی به صفحه قبلی برمیگشتم و دوباره امتحان میکردم نتیجه متفاوتی با دفعه قبل میگرفتم. این نشان میدهد که یک جای کار ایراد دارد که احتمالاً به خاطر همین هم یکی دو هفته پیش یک بار برگشت به نرمافزار قدیمی صورت پذیرفته است. البته میتوان حدس زد که چون دست توانمند ایرانی در کار بوده و باعث این همه صرفهجویی شده آخرش اینطوری شده! از نقل قولها این یکی به نظرم جالب آمد.
سلاحهای ایرانی : از عصر برنز تا پایان قاجاریه : منوچهر مشتاق خراسانی
تاریخ شمشیرهای ایرانی : ذوالفقار نه خمیده بود و نه دوسر